میثم، مردی پر از خوبیها‏

میثم تمار

در بیان فضیلتهای میثم تمار

 

 

بزرگترین فضیلت ‏یك انسان، همان ایمان و علم و تقواست كه در میثم نیز وجود داشت. ‏اما اضافه بر اینها، گاهی برجستگیهای خاصی در شخصیت ‏یك مؤمن متقی وجود دارد كه ‏او را نسبت ‏به دیگران، برتر می‏سازد. ‏

در این نوشتار، اشاره‏ای كوتاه به بعضی از این صفات ارزنده و امتیازات و فضایل خاص میثم ‏می‏شود: ‏

 

‏1- سخنوری

میثم، بیانی رسا داشت و در نطق و سخن، توانا و فصیح بود. سخنوری میثم تمار را از این ‏واقعه كه نقل می‏شود می‏توان دریافت: ‏

در بازار، میثم، رئیس صنف میوه‏فروشان بود. هرگاه قرار بود در جایی و نزد كسی و یا ‏موقعیت مهمی، سخنی گفته شود از میثم تمار می‏خواستند كه سخنگویشان باشد. ‏گروهی از بازاریان نزد میثم رفتند تا باهم به عنوان شكایت از حاكم و عامل بازار، پیش ‏‏«ابن زیاد» بروند كه والی شهر كوفه بود. در این برخورد و دیدار با ابن‏زیاد میثم بود كه به ‏نمایندگی از دیگران با رشادت به سزایی سخن گفت. خود میثم در باره این دیدار و ‏سخنها می‏گوید: ‏

‏«ابن زیاد، با شنیدن گفتارم به شگفتی افتاد و در سكوت فرورفت.» (1) ‏

همین بیان صریح و حقگویی آشكار باعث‏شد كه از میثم كینه‏ای در دل ابن زیاد بماند. ‏

 

‏2- مفسر قرآن

تفسیر قرآن از علوم ارزشمند در اسلام است و این علم، كه شناخت مفاهیم بلند آیات ‏قرآن است، نزد پیامبر و امامان معصوم است. ‏

گرچه قرآن، كتاب روشن حق و معجزه‏ای گویا از سوی خداوند برای عموم مردم است، ‏لیكن اسرار و دقایق و نكات لطیف و ظریف و اشارات پرمعنای فراوانی در آن است كه در ‏علم تفسیر، پرده از روی آن دقائق، برداشته می‏شود و درك بهتر و بیشتری از مضمون و ‏محتوای آیات این كتاب آسمانی كه وحی خداوند است، به دست می‌آید. ‏

پیشوایان دین ما - كه درود خدا بر آنان باد - آشنایی‏شان با قرآن از علم الهی سرچشمه ‏می‏گرفت و از آن معارف والا به شاگردان و اصحاب خویش به تناسب فهم و استعداد آنان ‏می‏آموختند. ‏

میثم تمار، یكی از این شاگردان والا مقام درمكتب تفسیری علی(ع) بود. میثم علم تاویل ‏معانی قرآن را از آن حضرت فرا گرفت و در قرآن‏شناسی، دانا و بصیر گردید. ‏

روزی میثم با «ابن عباس‏» - مفسر قرآن و شاگرد علی(ع) - در مدینه دیدار كرد و به او ‏گفت: آنچه از تفسیر قرآن می‏خواهی، بپرس! من تمام قرآن را نزد علی(ع) فراگرفتم و آن ‏حضرت تاویل قرآن را به من تعلیم فرمود. ابن‏عباس كه مراتب فضل و علم و تقوای میثم را ‏می‏دانست، كاغذ و دواتی طلبید تا سخنان میثم را در باره تفسیر قرآن بنویسد. میثم ‏پیش از بیان تفسیر، گفت: ای ابن عباس! چگونه خواهی بود وقتی كه مرا مصلوب و به ‏دار آویخته ببینی، نهمین نفری كه چوبه دارش هم كوتاهتر از دیگران است؟.... ‏

ابن عباس گفت: كاهن هم كه هستی؟! و خواست كه كاغذ را پاره كند. ‏

ابن عباس از علم به آینده بی‏بهره بود، و چون چنین خبر و پیشگویی را از میثم شنید كه ‏از جزئیات شهادتش خبر می‏دهد، برایش غیر قابل هضم بود، از این جهت. این گونه ‏برخورد كرد. اما میثم گفت: آرامتر!...آنچه را از من می‏شنوی بنویس و نگهدار! اگر آنچه ‏می‏گویم راست‏بود، نگاهش‏دار و اگر باطل بود، آن گاه پاره‌اش كن.... و ابن‏عباس پذیرفت ‏كه چنان كند. (2) ‏

 

‏3- راوی حدیث در صدر اسلام

با آن استعداد خاص و موقعیت‏خوبی كه میثم داشت، احادیث زیادی از علی(ع) شنیده ‏بود، و آن گونه كه از گفته‏های پسرش بر می‏آید، حتی كتابی كه مجموعه‏ای از احادیث‏بود ‏تالیف كرده است، لیكن متاسفانه از نوشته‏های او چیزی باقی نماند و راویان دیگر هم به ‏خاطر درك نكردن موقعیت و اهمیت آن به نقل از وی نپرداختند و بیشتر آنها از دسترس دور ‏ماند. فقط اندكی از روایات میثم در كتابهای حدیث نقل شده است. پسرانش یعقوب و ‏صالح از نوشته‏های او روایت نقل می‏كردند. (3) ‏

‏4- دانای رازها ‏

چنان كه قبلا هم اشاره شد، میثم از بسیاری حوادث آینده،آگاهی داشت و گاهی آنها را ‏پیشگویی می‏كرد. دانای‏رازهای نهان بود. نامه سربسته می‏خواند و راز ‏نشنیده‏می‏گفت.... این را نیز از مولایش علی(ع) فراگرفته بود. آگاهی از سرنوشت‏خود و ‏افراد دیگر و با خبر بودن از وقایعی كه بعدا به وقوع خواهد پیوست، فتنه‏هایی كه بعدا ‏پیش خواهد آمد، تاریخ و نحوه شهادتها و وفاتها و... از علومی بود كه امیرمؤمنان، آن را به ‏برخی از یاران برگزیده خویش كه روحی بزرگ و استعدادی بالا و دلی وسیع و ظرفیتی ‏افزون داشتند، آموخته بود. اینان را «اصحاب سر» حضرت امیر می‏دانستند و میثم هم ‏یكی از این اصحاب بود. (4) ‏

 

و در موارد متعددی با استفاده از این موهبت از حوادثی خبر می‏داد و بعدا آن حادثه به ‏همان صورت، تحقق می‏پذیرفت. (5) به چند نمونه از این پیشگوییها اشاره می‏شود: ‏

 

الف - پیشگویی شهادت خویش

میثم، می‏دانست كه چه زمانی و چگونه و به دست چه كسی كشته خواهد شد. قبلا ‏بطور گسترده، این نكته توضیح داده شد. ‏

 

ب - خبر مرگ معاویه ‏

ابو خالد، به صالح، فرزند میثم خبر داد كه: روز جمعه‏ای با پدرت در شط فرات به كشتی ‏نشسته بودیم كه ناگهان باد سختی 

محفوظ بمانید. این باد، «عاصف‏» است و خبر مرگ معاویه را می‏دهد كه هم‏اكنون مرد. ‏

یك هفته بعد، قاصدی از شام آمد. با او ملاقات كردم و اخبار را از او پرسیدم، گفت: مردم ‏در امن و امان به سر می‏برند، معاویه فوت كرده ومردم با فرزندش یزید، بیعت ‏كرده‏اند.گفتم: مرگ معاویه در چه روزی واقع شد؟ گفت: روز جمعه گذشته. (6) ‏

 

ج - قیام مختار

پس از شهادت حضرت مسلم در كوفه، ابن زیاد حاكم‏كوفه، میثم و مختار و ‏جمعی دیگر را دستگیر و زندانی كرد. میثم تمار به مختار گفت: تو از زندان رها می‏شوی و ‏به‏خونخواهی حسین‏بن علی(ع) قیام خواهی كرد و همین شخص را -ابن زیاد - كه ما را ‏می‏كشد، خواهی كشت. ‏

ابن زیاد مختار را از زندان، طلبید تا او را به قتل برساند كه در همین اثنا قاصدی از سوی ‏یزید همراه نامه‏ای فرارسید كه در آن نامه، دستور آزاد كردن مختار بود. او هم طبق ‏دستور، مختار را رها كرد و میثم را به دار آویخت. (7) ‏

در تاریخ قیام مختار خوانده‏اید كه وی عاملان حادثه‏عاشورا را گرفت و به سزای جنایتشان ‏رساند. ابن‏زیادهم از كسانی بود كه گرفتار شد و سربریده‏اش را نزد مختار آوردند. ‏

 

د - واقعه كربلا

زنی به نام «جبله مكی‏» نقل می‏كند كه از میثم تمار شنیدم كه می‏گفت: این امت، پسر ‏دختر پیامبرشان را در دهم محرم می‏كشند و دشمنان خدا این روز را مبارك می‏دانند. این ‏واقعه، قطعا انجام خواهد گرفت. این، داستانی است كه مولایم امیرمؤمنان مرا از آن آگاه ‏كرده است. او به من خبر داده است كه بر حسین(ع) همه چیز خواهد گریست، حتی ‏حیوانات بیابان و دریا و آسمان و خورشید و ماه و ستارگان و آدمیان و اجنه مؤمن و همه و ‏همه.... ‏

آن گاه میثم گفت: ای جبله! بدان كه حسین‏بن علی(ع) سرور شهیدان در قیامت است و ‏یارانش بر شهیدان دیگر برتری دارند. ای جبله! هرگاه به خورشید نگاه كردی و دیدی كه ‏چون خون تازه، قرمز است، بدان كه سیدالشهدا كشته شده‏است. ‏

جبله می‏گوید: یك روز از خانه بیرون آمدم. دیدم خورشید بر دیوارها می‏تابد، همچون ‏پارچه‏های رنگ‏آمیزی شده كه به سرخی می‌زد. صیحه كشیده و گریه كردم و گفتم: به ‏خدا سوگند، سرور ما حسین‏بن علی(ع) كشته شد!.... (8) ‏


‏1. رجال كشی، ص‏86. ‏

‏2. بحار الانوار، ج‏42، ص‏128; سفینة البحار، ج‏2، ص‏524. ‏

‏3. سفینة البحار، ج‏2، ص‏524. ‏

‏4. شیخ عباس قمی، نفس المهموم، ص‏59. ‏

‏5. در اصطلاح علما این آگاهی «علم بلایا و منایا» نامیده می‏شود. ‏

6. رجال كشی، ص‏80. ‏

7. بحار الانوار، ج‏42، ص‏125. ‏

8. بحار الانوار، ج‏45، ص‏202.‏

ر.ك: جواد محدثی؛ آشنایی با اسوه‏ها - میثم تمار