خواص گیاهان دارویی

خواص گیاهان دارویی

 

 گروه اینترنتی ایران الایو | iranalive.ir

●گیاه دارویی ترشک

خواص گیاهان دارویی-یکی از گیاهان دارویی ، گیاه ترشک است ،این گیاه در مناطق معتدل كشور ما رویش دارد و از قدیم الایام به عنوان یك سبزی مفید و مؤثر از آن استفاده می شده است. گرچه در رابطه با مسائل غذایی از آن استفاده های فراوانی می شده ؛ ولی اكنون این استفاده كاهش یافته است و در عوض موارد درمانی این گیاه افزایش پیدا كرده و در همه زمینه ها از آن استفاده می شود و هیچگونه عارضه ای ندارد. در میان عشایر مرسوم است كه از دانه های این گیاه استفاده می كنند.

 

طریقه استفاده ی از گیاه دارویی ترشک:

نحوه ی استفاده از گیاه دارویی ترشک، هم به این ترتیب است كه دانه های گیاه ترشک را می كوبند و بعد از مرطوب كردن در محل درد و مفاصل می گذارند و به عنوان مُسَكن از آن استفاده می كنند. گیاه ترشك منبع ویتامین C است. بنابراین كسانی كه كمبود ویتامین C دارند این گیاه می تواند برای آنها منبع ویتامین C باشد. علاوه بر آن، گیاه ترشک دارای آهن و فسفر كافی نیز می باشد. همچنین این گیاه دارویی اشتها آور و تصفیه كننده و هضم كننده بسیار خوبی می باشد و به خاطر خاصیت تصفیه كنندگی اش برای كسانی كه دارای جوشهای موضعی و پوستی هستند بسیار مفید خواهد بود.

این داروی گیاهی (ترشک)به خاطر داشتن اسید اكسولید نباید زیاد و بطور مداوم مورد مصرف قرار گیرد، زیرا برای مثانه و كلیه می تواند مضر باشد. برای استفاده موضعی از این داروی گیاهی اگر برگ یا دانه ی له شده، پخته شده یا جوشانده آن روی دملها گذاشته شود به راحتی درمان می گردد.

 

● گیاه دارویی مریم گلی

خواص گیاهان دارویی - گیاه مریم گلی گیاهی با قدمت بسیار طولانی است و در حدود ۱٠٠٠ سال پیش به وجود این گیاه دارویی پی برده و از آن استفاده می كرده اند از جمله ابوعلی سینا در كتابهای خود به این گیاه دارویی اشاره كرده و خواص آن را برشمرده و تأكید بر مصرف آن كرده است.

این گیاه دارویی ضد درد، آرامش بخش و برای كاهش قند خون استفاده می شود. این گیاه دارویی (مریم گلی)در تمام مناطق معتدله رویش دارد. گلهای سفید زیبایی می دهد، بصورت خوشه ای است و جزء گیاهان معطر و خوشبو است كه طعم بسیار تلخی دارد.

این گیاه دارویی آرام بخش و مقوی اعصاب است. همچنین یك داروی ضد عفونی كننده بسیار قوی است. اگر از جوشانده این گیاه بصورت قرقره استفاده شود، جوشهای داخل دهان و بعضاً آفت دهان را درمان می كند.

همچنین برای زخمهایی كه بر اثر واریس به وجود می آید بسیار مؤثر است.در آنژیم و انواع گلو درد نیز از این گیاه استفاده می شود. از جوشانده این گیاه برای ضماد و جوشهای بدن استفاده می شود. جوشانده غلیظ این گیاه اگر با آب مخلوط شود برای دردهای مفصلی، رماتیسم و حتی راشیتیسم كودكان بسیار مفید و مؤثر است.



● گیاه دارویی سریش

خواص گیاهان دارویی- مورد استفاده گیاه سریش بیشتر بدلیل چسبنده بودنش است. البته این گیاه علاوه بر این، كاربرد درمانی هم دارد. از دانه های این گیاه، روغنی گرفته می شود كه در بعضی از تصلبهای شریانی مورد استفاده قرار می گیرد. از برگهای این گیاه به عنوان سبزی خوردنی و از ریشه های این گیاه كه به صورت غدد پنجه ای است به عنوان چسب استفاده می شود.

ریشه این گیاه دارویی (سریش) گرم و خشک است و برای یرقان، ناراحتیهای كبدی، خشونت حلق و ناراحتیهای معده از آن استفاده می كنند. ریشه این گیاه را می سوزانند و از سوخته آن در جهت واله آور استفاده می كنند.

از ریشه این گیاه دارویی (سریش)جوشانده غلیظی درست می كنند كه برای درمان جوشها بسیار مفید می باشد زیرا خاصیت ضدعفونی كننده دارد.این گیاه در نواحی كوهستانی و مرتفع می روید و فصل گل دهی آن از اواسط اردیبهشت ماه تا اواسط خرداد است.

 

● گیاه دارویی گل گاو زبان

خواص گیاهان دارویی- یکی دیگر از گیاهان دارویی گیاه گل گاوزبان است.این گیاه در حال حاضر هم به صورت صنعتی كشت می شود و هم به صورت خودرو در طبیعت وجود دارد و یكی از گیاهان مفید و مؤثر برای بعضی از بیماریهاست.

 

-مصارف دارویی گیاه گل گاو زبان بصورت محلی بدین صورت است كه گلهای آبی این گیاه را خشك كرده و دم كرده ی آن را مورد استفاده قرار می دهند. در سرماخوردگی به عنوان معرق و افزایش دهنده فشار خون مورد استفاده قرار می گیرد.همچنین این گیاه خاصیت آرام بخشی نیز دارد.

-گیاه گل گاوزبان ،اگر با دو گیاه دیگر مثل سنبله تیو و لیمو امانی دم کرده و خورده شود، برای خانمهای حامله بسیار مفید و تقویت كننده است.

-این گیاه در مورد بیماریهای دستگاه تنفسی و حتی در رابطه با برونشیت، سرفه، زكام و آبریزش بینی می تواند داروی مؤثری باشد.

-این گیاه دارویی (گل گاو زبان)همچنین ادرارآور و معرق است لذا برای كلیه، مثانه و بطور كلی برای مجاری ادراری داروی مفیدی است.

-این گیاه دارویی باعث كاهش تب می شود و در تمام موارد تب مثل سرخك، مخملك، آبله، كهیر و تبهای دیگر می تواند مفید باشد.

این گیاه در تمام مناطق رویش دارد و دارای چندین گونه است و فصل گل دهی این گیاه از اواسط اردیبهشت ماه تا پایان خرداد ماه است.

 

● گیاه دارویی جوشیر (جاشیر)

خواص گیاهان دارویی- جوشیر صمغی است كه از گیاهی به همین نام گرفته می شود.

 

-این گیاه یكی از داروهایی است كه برای بیماریهای كلیوی استفاده می شود. ادرار آور است و حتی در مواردی بند آمده ها را باز می كند و قطره قطره ادرار كردن كه از مشكلات مجاری ادراری است توسط این گیاه قابل درمان است و بطور كلی باز كننده ی مجاری ادرار می باشد.

-مقوی سیستم دستگاه عصبی است. برای سرد مزاجها، داروی خوبی است كه در رابطه با لقوه و رعشه استفاده می شود.

-از سرشاخه های این گیاه دارویی به صورت سبزیهای خوراكی استفاده می شود. از كوبیده ی برگ و عصاره آنها برای درمان دندان درد استفاده می شود.

-از عصاره ریشه آن استفاده های صنعتی می شود مثل تهیه مواد آرایشی یا تهیه مُسكِن.

 

 

خواص گیاهان دارویی

 

-این گیاه مثل بعضی از گیاهان، گیاهی سمی است بنابراین مقدار مصرف، زمان مصرف و دوره درمانی آن باید توسط پزشك تعیین شود.

این گیاه را همراه مرزن جوش استفاده می كنند زیرا مرزن جوش عوارضی را كه این گیاه می تواند بوجود آورد تعدیل كرده یا كاهش می دهد.



-این گیاه اصولاً در ارتفاعات رویش دارد و دارای گلهای زرد با ساقه های بلند است.

 

● گیاه دارویی چای كوهی

خواص گیاهان دارویی- این گیاه در مناطق مختلف ایران، دارای اسامی مختلفی است. این گیاه خواص متعددی دارد. بسیار خوش عطر و بو و لذیذ است و می تواند جایگزین خوبی برای چای عصرانه یا ظهر باشد.

-از خواص دارویی این گیاه، مدرد بودن آن است و همین خاصیت برای شستشوی مجرای ادراری (كلیه و مثانه) می باشد.

-این گیاه برای سیستم دستگاه عصبی خاصیت آرام بخش دارد.

-این گیاه در ارتفاعات كم و متوسط رویش دارد و در بیشتر مناطق ایران دیده می شود و فصل رویش آن اواسط اردیبهشت تا اواخر خرداد است.

-همچنین این گیاه از داروهایی است كه باعث سقط جنین در زنان باردار می شود.



● گیاه دارویی گل نسترن

خواص گیاهان دارویی- این گیاه به خاطر ظرافت و عطرش به صورت اهلی در خانه ها پرورش پیدا می كند.

گل نسترن از دسته گلهایی است كه موارد درمانی متعددی دارد. خود گل نسترن در عوارض پوستی مورد استفاده قرار می گیرد. از روغن دانه این گیاه به عنوان شاداب كننده پوست و تقویت كننده پیاز مو استفاده می شود. هم گل این گیاه و هم دانه آن منبع ویتامین C است.

 

-ثمر این گل بعد از ریختنش به صورت گرد و قرمز رنگ پیدا می شود كه اصولاً كاربرد دارویی دارد و بیشتر به صورت دم كرده از آن استفاده می شود. همچنین باعث تقویت سیستم دفاعی بدن می شود.

-گل دهی این گیاه از اواسط اردیبهشت شروع می شود و تا آخر پائیز ادامه دارد.نحوه استفاده صحیح از آن بدین گونه است كه بعد از چیدن، گلها باید در جای مناسبی خشك شوند تا بو، عطر و خاصیت دارویی آن از بین نرود و اگر قرار است كه بعد از ریختن گلبرگها از دانه این گیاه استفاده شود باید ناخالصی های آن را از بین برد و بصورت خالص مورد استفاده قرار داد.

 

● گیاه دارویی ثعلب

خواص گیاهان دارویی- گیاهی با گلهای آبی واژگون است. از پیازاین گیاه بعد از خشك و پودر كردن برای بستنی سازی استفاده می شود زیرا این گیاه دارای مواد نشاسته ای می باشد.

 

-این گیاه دارویی در موارد ناراحتیهای تنفسی مثل سرفه های شدید و حتی در موارد سیاه سرفه و آسم و تنگی نفس مورد استفاده قرار می گیرد.

 

-گلهای این گیاه نوش خوبی برای زنبور عسل است و با له كردن و خورد كردن گل آن، ماسك خوبی برای صورت تهیه می شود.

-معمولاً محل رویش این گیاه داخل باغها و بیشه هاست و زمان گل دهی آن از اواخر فروردین تا اواخر خرداد است.

-این گیاه پیازی دارد كه پیاز آن مورد استفاده است.

 

● گیاه دارویی نعناع

خواص گیاهان دارویی-نعناعی كه به عنوان سبزی خوردن مصرف می كنیم با نعناعی كه به صورت خودرو در كوه می روید متفاوت است. البته از نظر شكل ظاهری تقریباً شبیه هم هستند و از نظر بو، طعم و مزه تقریباً نزدیك به هم هستند ولی از نظر موارد درمانی آنچه كه در كوه می روید غنی تر و مؤثر تر است.

-البته خوردن نعناعی كه پرورش داده می شود و به عنوان سبزی خوردن مورد استفاده قرار می گیرد با غذای روزانه مخصوصاً غذای ظهر توصیه می شود.

 

-در مواردی كه ناراحتیهای معده وجود دارد این نعناع تازه و تمیز نه تنها معده را ناراحت نمی كند بلكه درمان كننده ی ناراحتی معده هم می باشد.

اصولاً اگر ما همراه غذا از سبزیهای تازه به خصوص سبزیهایی كه رویش آنها به صورت خودرو می باشد استفاده كنیم قطعاً نتایج خوبی خواهیم داشت.

 

-نعناع كوهی یا نعناع فِری از نظر كاربرد و خواص از نعناع معمولی كه به صورت كشت استفاده می شود بسیار عالی تر، قوی تر و مؤثرتر است. این داروی گیاهی برای موارد سیستمهای عصبی مثل بیخوابی، كم خوابی و ناراحتیهای شبانه یك داروی موثر است. ضد اضطراب، ضد هیستری و همچنین مقوی معده است و همچنین برطرف كننده ناراحتیهای معده و روده به صورت اعم از گازهای روده و معده و چه ترش كردن و آرغ زدن می باشد.

 

-همچنین این گیاه داروی خوبی برای سكسكه است و با خوردن یك مقدار خشك این دارو سكسكه می تواند مهار و كنترل شود.

این گیاه در دامنه ها و در ارتفاعات متوسط رویش دارد. بو و عطر بسیار نافذی دارد و در كرمهایی كه برای پوست ساخته می شود مورد استفاده قرار می گیرد.

این گیاه، گلهای ریز و آبی رنگی دارد و قسمتهای مورد استفاده این گیاه، گل، برگ و ساقه آن است.

 

● گیاه گل پروانه (گل ارغوانی)

خواص گیاهان دارویی- این گل انواع مختلفی دارد و زیستگاه آن در دشت و كمی هم در ارتفاعات متوسط و پایین است. بوی عطر خوبی دارد و نوش خوبی برای زنبور عسل است.

كاربرد درمانی آن در موارد ناراحتیهای تنفسی به خصوص سرفه و برونشیت و آسم و حتی از نوع ناراحتیهای تنگی نفس می باشد و بازدهی آن بسیار عالی است.

-در خارج از دم كرده و جوشانده ی این گیاه برای شستشو استفاده می شود.

 

-این گیاه می تواند جراحات و زخمهای سطحی را درمان كند و به خاطر ماده خوشبو و نعناع مانندی كه مُنتل هست و در آن وجود دارد در موارد سوختگی از این گیاه استفاده می شود.

 

-نوع دیگر گل ارغوانی از نظر درمانی همان خواص را دارد ولی از نظر ظاهر متفاوت است. این گل ضمن اینكه گلهای قرمز و ارغوانی رنگی دارد درون آن گلهای آبی رنگی هم مشاهده می شود كه این گلهای آبی رنگ از داخل گلهای قرمز رنگ بیرون می آید.

 

نیکی به پدر ومادر

                        حقوق والدين انس با پدر و مادر


وخداي تو حکم فرموده که هيچ کس را جز او نپرستيد وبه پدر و مادر نيکي کنيد اگر هردو يا يکي (از آنها به پيري برسند که موجب رنج وزحمت باشند) زنهار کلمه اي که رنجيده خاطر شوند مگو وکمترين آزار به آنان مرسان و با ايشان با احترام وبزرگوارانه سخن بگو.(سوره اسراء 23)
    وهميشه پر و بال تواضع وتکريم را با کمال مهربان نزدشان بگستران وبگو پروردگارا ، به پدرومادرم رحمت ومهرباني فرما آن گونه که آنان مرا درکوچکي تربيت کردند.
    گرچه هستي ما ازخداست، ليکن سبب زندگي ووجود ما، پدر و مادر است وما شاخه اي از وجود اين دو عزيزيم وميوه اي از بوستان محبت وتربيت و مهر و عاطفه بي نظير پدر و مادريم.
    انسان فراموشکار وقتي به قدرت وموقعيتي رسيد دوران عجز وکوچکي خويش را از ياد مي برد وپدر و مادر و زحمات طاقت فرساي آنان را فراموش مي کندوچه ناسپاسي و کفراني بدتر از اين؟
    انسانيت واخلاق ايجاب مي کند که پاسدار اين دوگوهر باشيم و درهر حال حياتشان از نيکي و احسان وپس ازمرگشان از صدقات و ياد نيک غفلت نکنيم. ما امتداد وجودي والدين خوديم وفرزندان ما تداوم وجود مايند ،چگونگي برخورد ما با پدر و مادر واحترام ونيکي به آنان سبب مي شود که فرزندان ما نيز در نسل آ ينده حق شناس وقدردان ونيکوکار به بار آيند.فرزندان ما همان گونه خواهند بود که ما با والدين خويش رفتار مي کنيم.
    باري... اداي حق والدين وانجام سپاس زحمات آنان نيز مانند حق خدا و شکرنعمت هايش از عهده توانايي ما خارج است و تنها بايد به عجز بگشاييم وبال تواضع وفروتني به زيرپاي آن دو فرشته بگستريم.
    با اين حال توجه به مقام پدر و مادر و شناخت ومنزلت آنان نزد خداوند زمينه اداي بخشي ازحق بزرگ آنان را فراهم مي سازد.
    رواياتي که در اين مجموعه چهل حديث والدين مطالعه مي کنيد، ما را با گوشه اي ازوظايف خود در برابر والدين آشنا مي کند.
    توفيق الهي يارمان باد که از نيکوکاران به پدرومادر خويش به حساب آييم چرا که رضايت خدا در رضايت آنان است .
    خدايا! ما را قدردان زحمات پدر و مادر بگردان.
    خدايا! ما را به تربيت نسلي با ايمان وحق شناس وپاکدل ونيکوکار موفق بدار.
    1- بزرگترين واجب
    قال اميرمومنين علي(ع: )برالوالدين اکبر فريضه.
    اميرمومنين علي (ع) فرمود: بزرگترين ومهمترين تکليف الهي نيکي به پدر و مادر است.(ميزان الحکمه ،ج10،ص709)
    2- برترين اعمال
    قال الصادق(ع:) افضل الاعمال الصلاه لوقتها ،وبرالوالدين والجهاد في سبيل الله .
    امام صادق (ع) فرمود: برترين کارها عبارت است از: 1- نماز دروقت 2- نيکي به پدر و مادر
    3- جهاد در راه خدا . (بحارالانوار، ج 74،ص85)
    3- انس با پدر و مادر...
    فقال رسول الله (ص: )فقر مع والديک فوالذي نفسي بيده لانسهما بک يوما وليله خير من جهاد سنه.
    مردي خدمت پيامبراکرم(ص) آمد وگفت: پدر و مادر پيري دارم که به خاطر انس با من مايل نيستند به جهاد بروم، رسول خدا(ص)فرمود: پيش پدر و مادر بمان ،قسم به آن که جانم در دست اوست انس
    يک روز آنان با تو از جهاد يک سال بهتراست.(البته در صورتي که جهاد واجب عيني نباشد.(بحارالانوار،ج74،ص52)
    4- محبوب ترين کارها
    عن ابن مسعود قال: سئلت رسول الله(ص:) اي الاعمال احب الي الله عزوجل ؟ قال: الصلاه لوقتها، قلت ثم اي شيء؟ قال: برالوالدين ،قلت:ثم اي شيء؟ قال: الجهاد في سبيل الله.
    ابن مسعود مي گويد: از پيامبرگرامي (ص) سوال کردم محبوب ترين کار پيش خدا کدام است؟فرمود: نماز دروقت ، گفتم : بعدازآن چه چيز؟ فرمود: نيکي به پدرومادر ،گفتم :بعد از آن چه چيز، فرمود:جهاد در راه خدا.(بحارالانوار ، ج 74،ص70)
    5- نگاه به پدرومادر
    قال رسول الله (ص:) ما ولد بار نظر الي ابويه برحمه الاکان له بکل نظره حجه مبروره .فقالوا:يا رسول الله وان نظر في کل يوم مائه نظره؟ قال: نعم ،الله اکبرو اطيب.
    پيامبر خدا(ص) فرمود: هر فرزند نيکوکاري که بامهرباني به پدر و مادرش نگاه کند در مقابل هر نگاه ثواب يک حج کامل مقبول به او داده مي شود. سوال کردند حتي اگر روزي صدمرتبه به آنها نگاه کند؟ فرمود:آري خداوند بزرگ تر و پاک تراست.(بحارالانوار،ج 74،ص73)
    6- عظمت پدرومادر
    عن ابي الحسن الرضا(ع) قال: ان الله عزوجل امر بثلاثه مقرون بها ثلاثه اخري: امر بالصلاه والزکاه،فمن صلي و لم يزک لم تقبل منه صلاته وامر بالشکر له وللوالدين، فمن لم يشکر والديه لم يشکرالله،امر باتقاءالله وصله الرحم ،فمن لم يصل رحمه لم يتق الله عزوجل .
    امام رضا(ع)فرمود: خداوندمتعال فرمان داده سه چيز همراه سه چيز ديگرانجام گيرد:
    1- به نماز همراه زکات فرمان داده است، پس کسي که نماز بخواند وزکات نپردازد نمازش نيز پذيرفته نمي شود.
    2- به سپاسگزاري ازخودش به پدر و مادر فرمان داده است پس کسي که از پدر و مادرش سپاسگزاري نکند، خدا را شکر نکرده است.
    3- به تقواي الهي فرمان داده وبه صله رحم ،پس کسي که صله رحم انجام ندهد تقواي الهي را هم به جا نياورده است.
    (بحارالانوار،جلد74،ص 77)
    7- احترام به پدرومادر
    قال الصادق (ع:) برالوالدين من حسن معرفه العبد بالله اذلاعباده اسرع بلوغا بصاحبها الي رضي الله من حرمه الوالدين المسلمين لوجه الله تعالي.
    امام صادق (ع)فرمود: نيکي به پدر و مادر نشانه شناخت شايسته بنده خداست. زيرا هيچ عبادتي زودتر از رعايت حرمت پدر و مادر مسلمان به خاطر خدا انسان را به رضايت خدا نمي رساند.(بحارالانوار،ج74،ص77)
    8-اطاعت از والدين
    قال رسول الله(ص:) من اصبح مطيعا لله في الوالدين اصبح له بابان مفتوحان من الجنه وان کان واحدا فواحدا .
    پيامبر خدا(ص) فرمود: کسي که دستور الهي را در مورد پدر و مادر اطاعت کند،دو درب از بهشت به رويش بازخواهد شد، اگر فرمان خدا را در مورد يکي از آنها انجام دهد يک درب گشوده مي شود. (کنزالعمال،ج16،ص467)
    9- ارزش اطاعت از پدر و مادر
    قال رسول الله(ص:) العبد المطيع لوالديه ولربه في اعلي عليين.
    پيامبراکرم(ص)فرمود: بنده اي که مطيع پدر و مادر و پروردگارش باشد، روز قيامت در بالاترين جايگاه است.(کنزالعمال، ج16،ص 467)
       
     منيژه محمودپور

چشمه کرامت حسین علیه السلام

جامه بر پیکر عرش

امام حسین

عجب چشمه ای است چشمه کرامت حسین علیه السلام که هر کس کوچکترین پیاله از عطش به همراه داشته باشد، او را سیراب از معرفت می کند.

اکنون غروب عاشوراست. آتشی سرخ بر زمین کربلا سایه افکنده است. حرامیان که به تطاول باغ معنویات آمده بودند، گلها و شاخه ها را در زیر پای اسب جهالت خرد کرده و رفته اند و نسیم، تنها مونس زخمها شده است. اکنون نسیم تنها قاری این قرآن شرحه شرحه و بر خاک افتاده است.

از دوردست دشت، غلامی سیه چرده، سوار بر اسب همراه با کفنی سفید پیش می تازد. کفن را چون شالی بر گردن بسته است که در وزش باد پرچم وار افراشته می شود و زمینه سرخ غروب را می شکافد.

او غلام "زهیر بن قین" است، یار باوفای امام که در مجلس او پیمانه شهادت گرفته است. همسر زهیر غلام را با کفنی روانه کرده است تا شوی شهیدش بر بستر خاک عریان نماند.

غلام به شهادت آباد که می رسد به حرکت شمع شاهد و پروانه های دلباخته، از اسب فرود می آید و در میان هفتاد و دو پروانه پر و بال سوخته به دنبال مولای خود زهیر می گردد تا سرخی زخمهایش را به سپیدی کفنی بپوشاند. ناگاه در میان کشتگان چشمش به پیکر مطهر امام می افتد.

"وای! پیکر جان آفرین امام نیز بی حفاظ بر خاک افتاده است. من... من چگونه بر تن زهیر جامه بپوشانم در حالی که مولای هر دومان بی هیچ جامه، تن به خاک سپرده است؟! نه... نه این از ادب بسیار دور است و با معرفت بسیار فاصله دارد."

غلام در پای پیکر امام زانو می زند و با اشک چشم به تغسیل زخمها می نشیند و بعد جسم عرشی امام را با کفن می پوشاند و خسته و دل شکسته، راه بازگشت پیش می گیرد.

همسر زهیر با شنیدن شرح ماجرا در مقابل ادب غلام زانو می زند و او را با کفنی دیگر روانه می کند.

 ------------

سیدمهدی شجاعی

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

مشق سقّا[1]

افتاد پرده

 

 

 

 

 لب خشكیده‌ی من ساحل و این دیده چون دریاست

 

میان موج این دریا، جمال دلبرم پیداست

قلم، تیر است و جوهر، خون و دفتر، وادی علقم

در این دفتر، هماره مشق سقّا، سیّدی مولاست

شده فرقم دو تا امّا كلام من، یكی باشد

كه جان رفت و هنوزم، نام جانان، ذكر این لب‌هاست

بیا، مولا! شده آب‌آور طفلان، تماشایی

علم‌دار سپاهت در كنار علقمه، تنهاست

بُوَد روی تو قبله، موجِ خون، سجّاده‌ی سقّا

ولی مُهر نمازم، خاك پای مادرت زهرا‌ست

حسینی، سیّد محسن"

فضائل شیعه علی علیه السلام

عن ابی عبدالله (علیه السلام) یقول:

والله ما شیعة علی (علیه السلام) إلا من عف بطنه و فرجه و عمل لخالقه و رجا ثوابه و خاف عقابه.

از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است كه فرمود: به خدا سوگند شیعه علی (علیه السلام) نیست، مگر كسی كه شكم و دامانش را از حرام نگه بدارد و اعمالش را برای [جلب رضایت ] پروردگارش انجام دهد و به ثواب و پاداش او امیدوار و از كیفرش بهراسد.

سئل ابو عبدالله (علیه السلام) عن شیعتهم، فقال:

شیعتنا من قدم ما استحسن و مسك مااستقبح و اظهر الجمیل و سارع بالامر الجلیل رغبة الی رحمة الجلیل، فذاك منا و الینا و معنا حیث ما كنا

از امام صادق (علیه السلام) در مورد شیعیانش سوال شد. حضرت فرمود:

شیعه ما كسی است كه انجام كارهای نیك را جلو می‌اندازد و از انجام كارهای زشت پرهیز میكند. او زیبایی را آشكار می‌سازد وبا رغتبی كه به رحمت خدای بزرگ دارد، به سوی كارهای بزرگ می‌شتابد. این چنین شخصی از ماست و [مسیرش] به سوی ماست و [در بهشت نیز] با ماست، هر كجا كه باشیم.

عن ابا الحسن (علیه السلام) یقول:

لا یكون المومن مومنا حتی یكون قیه ثلاث خصال: سنة من ربه، و سنة من نبیه، و سنة من ولیه، فاما السنة من ربه فكتمان سره، قال الله عز و جل: «عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا إلا من ارتضی من رسول». و اما السنة من نبیه فمداراة الناس، فإن الله عز و جل امر نبیه بمداراة الناس فقال حذ العفو و أمر بالعرف و أعرض عن الجاهلین»، و اما السنه من ولیه فالصبرفی البأساء و الضراء فإن الله عز و جل یقول: «و الصابرین فی البأساء و الضراء».

حارث پسر دلهاث، غلام امام رضا (علیه السلام) : گفت شنیدم آن حضرت (علیه السلام) فرمود:

مومن، مومن واقعی نیست مگر این كه در او سه خصلت باشد:

روشی از پرودگارش، روشی از پیامبرش و روشی از امامش.

اما روش پروردگارش: پوشاندن اسرارش می‌باشد، چرا كه خدای بزرگ در قران فرمود: خداوند عالم به غیب است و بر غیبش كسی را آگاه نمی‌كند مگر پیامبری را كه پسندیده است» (جن/26)

و اما روش پیامبرش : سازش و مدارا با مردم است.

همانا خداوند به پیامبرش امر فرموده كه با مردم مدارا و سازش نماید [آنجا كه] می‌فرماید: «عفو و بخشایش را پیشه خود ساز و به خوبی و نیكی امر كن و از جاهلان روی بگردان». (اعراف/199)

و اما روش امامش: صبر كردن بر سختی جنگ بادشمن، و سختی فقر و تنگدستی است. خدای بزرگ [در قرآن] می‌فرماید: «و صبر كنندگان در سختی فقر و تنگدستی».(بقره/177)

عن الصادق (علیه السلام) قال: شیعتنا جزء منا، خلقوا من فضل طینتنا ، یسوؤهم ما یسوؤنا و یسرهم ما یسرنا، فإذا ارادنا احد فلیقصدهم فإنهم الذی یوصل منه الینا.

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند:

شیعیان ما جزئی از ما هستند كه از زیادی طینت ما خلق شده‌اند، آنچه باعث ناراحتی ما می‌شود آنان را ناراحت می‌كند و آنچه ما را شاد می‌كند آنا را مسرور می‌سازد ، پس هر گاه كسی اراده تقرب ما را نماید باید آنها را قصد كند زیرا آنها واسطه بین ما و مردم هستند.

امالی شیخ طوسی ج1،ص 305                                                                        تبیان

(درس‌های زندگی زناشویی حضرت علی (ع) و فاطمه (س))

زیباترین ازدواج دنیا

(درس‌های زندگی زناشویی حضرت علی (ع) و فاطمه (س))


امروز سالروز ازدواج دو انسان بزرگی است که چون دو دریا در هم متلاقی شدند و بهترین سمبل یک خانواده ی خدایی و موفق را ساختند . بهترین راه برای داشتن یک ازدواج صحیح و نحوه ی ارتباط مناسب باهمسر ، الگو قرار دادن این بزرگواران است.

روزی برای ازدواج

فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الّده

پس زنان صالح و درستکار (در قبال همسرانشان) مطیع و متواضع و همچنین در غیاب (همسرانشان) در قبال آن چه خدا برای آنان قرار داده‌است. حفظ کننده خودشان و اسرار و اموال شوهرشان هستند. نساء آیه 34

 

ازدواج دو نور الهی و دو بنده ی برگزیده ویژگیهایی دارد که مشخص می کند انسانهای متعالی چگونه در زندگی شان رفتار می کنند.

درس هایی که برای زندگی همه ی ما لازم و ضروری است. نسل جوان  و خانواده هایشان با اطلاع از نحوه ی ازدواج این دو بزرگوار می توانند در بسیاری از توقعات و آداب و رسوم اشتباه و دست و پاگیرشان بازنگری کرده و زندگی آنها را الگو قرار دهند.

مراسم عروسی آنها ساده و پر از صمیمیت بود. پس از تهیه جهیزیه برای حضرت زهرا (س)، پیامبر(ص) خطبه‌ی عقد علی (ع) و فاطمه (س) را در مسجد در حضور مردم خوانده و پیامبر(ص) از علی (ع) خواست سخن بگوید، حضرت علی‌ (ع) به پا خاست و پس از یاد و سپاس خدا به امر او سخن گفت و رضایت خود را از این ازدواج اعلام نمود.

 پیامبر از عایشه و ام‌سلمه خواست تا حضرت فاطمه (س) را برای عروسی آماده کنند، و از عمار خواست عطر خوبی تهیه کند. 1

 

پیامبر(ص) با خیل فرشتگان با تکبیر عروس را به خانه شوهر بدرقه کرده و فاطمه (س) در راه لباس خود را به فقیر بخشید . علی (ع) ولیمه‌ای به میمنت عروسی با حضرت زهرا (س) تهیه و با کمک پیامبر (ص) مردم را اطعام کردند. 2

 

درس‌های عملی که می تواند به مراسم عروسی جوانان ما رنگ و بویی دیگر بخشد :

* سادگی مراسم و در حد وسع مادی داماد

* ذکر خدا و دوری از هر گونه معصیت و گناه

* زینت و آرایش عروس در حد وسع عروس است .

 

اما شروع زندگی زیبا اگر بر پایه ی اعتقادات صحیح باشد به همان زیبایی ادامه خواهد یافت ، بانویی که زیور آلات دنیا برایش کم اهمیت است و به وظایف انسانی و شرعی خود عالم است در زندگی شایسته عمل خواهد کرد. شوهر‌داری حضرت زهرا (س) یک الگوی کامل برای بانوان مسلمان است.حضرت زهرا (س) در مدت نه سال خانه‌داری، بهترین الگوی شوهرداری را برای بشریت ارائه داد؛ زندگانی نه ساله پربرکت او برای همه‌ی رهروانش بهترین الگو همسرداری است. تا دنیا و آخرت به سعادت واقعی دست یابد.  این مقاله در حد بضاعت خود پاره‌ای از زندگانی زناشویی حضرتش را ترسیم کرده، امید است با الگو گرفتن و عمل کردن به آنها در دنیا به آرامش و در آخرت در زمره پیروانش قرار بگیریم و از شفاعت او

برخوردار شویم. آمین رب‌العالمین.

 

زن مخلوقی عاطفی و احساسی است، و همواره دوست دارد معشوق شوهر خود قرار گیرد و حس عاطفی او را به نحو احسن ارضاء کند.

اطاعت کردن از شوهر 

اطاعت از شوهر از صفات زنان صالحه و درستکار است که قرآن آنها را به صفت اطاعت همراه با تواضع نسبت به شوهر ستوده است (قانتات). 3  

مصداق کامل این آیه به شهادت همسر بزرگوارش حضرت علی (ع)، حضرت زهرا اینچنین بوده است:

« (فاطمه) او هیچ‌گاه مرا به خشم نیاورد و در هیچ ‌کاری نافرمانی مرا نکرد و براستی هر وقت به او نگاه می‌کردم غم و اندوه‌هایم بر طرف می‌شد». 4

 

احترام به شوهر

حضرت فاطمه (س) همواره به حضرت علی (ع) احترام فراوان می‌گذاشت همواره او را با لقب «ابا الحسن» صدا می‌زد؛

حضرت فاطمه (س) شوهرش را برای یکی از اهالی مدینه اینچنین معرفی می‌کند:

«علی(ع) امامی ربانی و الهی، و اندامی نورانی و مرکز توجه همه‌ی عارفان و خداپرستان و فرزندی پاکان، گوینده‌ی به حق و روا...» 5

 

                                                                       خانه‌داری و خدمت شوهر کردن

روزی برای ازدواج

جهاد زن به فرمایش پیامبر اسلام (ص)، «خوب شوهرداری است».

خانه‌داری و خدمت شوهر کردن و فراهم نمودن آسایش او، مصداق بزرگ «خوب شوهرداری» است . فاطمه (س) تمامی کارهای منزل را انجام می‌داد به گونه‌ای که علی علیه‌السلام نحوه‌ی کار کردن او را در منزل اینگونه بیان می‌کند:

«یا رسول‌الله، فاطمه آنقدر آب آورده که بند مشک در سینه‌اش اثر گذاشته، آن‌قدر آسیا گردانیده است که دست‌هایش آبله کرده، آنقدر در نظافت خانه کوشیده که لباس‌هایش گرد‌آلود و کثیف شده و آنقدر آتش زیر دیگ روشن کرده که جامعه‌اش، به سیاهی گراییده است» 6

 

قناعت ورزیدن و از همسر تقاضا نکردن

قناعت از صفات ممتاز اخلاقی به شمار می‌آید، علی‌ علیه‌السلام آن را پاک‌ترین زندگی می‌داند:

عن علی علیه‌السلام: اطیب العیش القناعة

پاک‌ترین زندگی، قناعت است.  7

و در جای دیگر علی (ع) تفسیر «حیات طیب» قرآن را قناعت بر می‌شمرد:

از علی (ع) راجع به آیه «پس قطعا او را با زندگی پاکیزه‌ای حیات بخشیم» (نحل 97) پرسیدند فرمود

حیات طیبه و پاکیزه، قناعت است» 8  

زهرا (س) با تمام وجودش همسرش را در امور دینوی و اخروی یاری و مدد کردند. و لحظه به لحظه زندگانی نه ساله‌اش یاری و کمک روحی و معنوی علی(ع) بوده به گونه‌ای که شوهرش او را «رکن زندگی خود می‌داند»

روزی حضرت علی (ع) به‌خانه تشریف آوردند و به حضرت فاطمه (س) فرمودند: آیا نزد تو طعامی هست؟

فاطمه (س) فرمود: به حق آن خداوندی که پدرم را گرامی داشته است به پیغمبری و تو را گرامی داشته به وصایت، که در این بامداد نزد من هیچ غذایی نیست که برای تو حاضر کنم. دو روز بود که غذایی نداشتم به غیر آنچه نزد تو می‌آوردم، از خود و فرزندان خود باز می‌گرفتم و تو را بر خود و ایشان اختیار کردم.

حضرت فرمود: ای فاطمه! چرا در این دو روز مرا خبر نمی‌کردی که طعام در خانه نیست تا از برای شما طعامی طلب کنم.

فاطمه (س) فرمود: ای ابوالحسن! من شرم می‌کنم از خدا که تو را تکلیف کنم بر چیزی که قادر بر آن نیستی.

 

کمک کردن به شوهر در کارهای دنیا و آخرت

امام صادق در مورد صفات زن خوب می‌فرمایند:

«... همسرش را در کار دنیا و آخرتش یاری می‌رساند و روزگار را بر او سخت نمی‌کند...)    9

زهرا (س) با تمام وجودش همسرش را در امور دینوی و اخروی یاری و مدد کردند.

و لحظه به لحظه زندگانی نه ساله‌اش یاری و کمک روحی و معنوی علی(ع) بوده به گونه‌ای که شوهرش او را «رکن زندگی خود می‌داند»

روزی برای ازدواج

وقتی علی (ع) از مسجد برگشت و چشم حضرت زهرا (س) به او ‌افتاد بر شانه‌های آن حضرت تکیه کرد و فرمود:

«روحم فدای روح تو و جانم سپر بلای تو باد ای ابوالحسن! اگر در شرایط خوب باشی من با تو هستم و اگر در شرایط بدی باشی من نیز با تو هستم.» 10

جمله‌ی زیبای حضرت علی نسبت به ایشان که می‌فرمود:

«... هرگاه به او نگاه می‌کردم غم و اندوه‌هایم برطرف می‌شد»  11

 

اما تنها این فاطمه (س) نبود که همسر داری شایسته ای می کرد ،بلکه همسرداری حضرت علی علیه‌السلام نیز سرشار از درس هایی است که می تواند برای آقایان بهترین الگو باشد.

علی علیه‌السلام امام و پیشوای متقین، الگو و اسوه ی تمام بشریت است. او که دارای شخصیت‌های گوناگون و منضاد بود؛ ‌آنکه شجاعان از شنیدن نام او در هراس بودند و تاب مقاومت در مقابل شمشیر او را نداشتند ولی در منزل همسری نرم و مهربان بود.

ارضای عاطفی همسر

زن مخلوقی عاطفی و احساسی است، و همواره دوست دارد معشوق شوهر خود قرار گیرد و حس عاطفی او را به نحو احس ارضاء کند.

علی علیه‌السلام رابطه‌ی عاطفی خود را با حضرت زهرا (س) تشبیه به یک جفت کبوتر می‌کند و می‌فرماید:

کنّا کزوج حمامة فی ایکة متمتعین بصحبة و شباب

ما همانند دو کبوتر در یک آشیانه بودیم که از نشاط، سلامت و جوانی برخوردار بودیم.  12

کمک در خانه موجب جلب محبت بیشتر همسر و رضایت الهی است علی علیه‌السلام در منزل به حضرت زهرا (س) کمک می‌کردند و بعضی از کارهای خانه را مانند جارو کردن، دسّاس کردن گندم و ... انجام می‌داد

کمک  و یاری به همسر

کمک در خانه موجب جلب محبت بیشتر همسر و رضایت الهی است .علی علیه‌السلام در منزل به حضرت زهرا (س) کمک می‌کردند و بعضی از کارهای خانه را مانند جارو کردن، دسّاس کردن گندم و ... انجام می‌داد.

روزی پیامبر(ص) وارد خانه‌ی علی (ع) گردید. ملاحظه نمود که آن حضرت به همراه فاطمه (س) مشغول آسیا کردن می‌باشند. پرسید: کدام‌یک از شما بیشتر خسته می‌باشید؟ علی (ع) عرض کرد: ای رسول خدا! فاطمه خسته‌تر است.

به فاطمه (س) فرمود: بلند شو دخترم.فاطمه (س) بلند شد  و حضرت جای او نشسته، با علی (ع) مشغول به آرد کردن دانه‌ها شد.

این دو بزرگوار در مشکلات و سختی ها در کنار یکدیگر بودند و رضای خداوند را در زندگی بر همه چیز ترجیح می دادند .هرچند عمر زندگی شان کوتاه بود اما سرشار از عشق و علاقه و صمیمیت و فداکاری بوده و می تواند تا آخر تاریخ یک الگوی کامل باشد. حیف است که ما شیعه ی این بزرگواران باشیم اما زندگی مان هر روز از منش و عادات رفتاری آنها دور شود.

 

پی نوشت ها:

[1] - 360 داستان از فضایل و کرامت فاطمه زهرا(س)، صفحه 124

[2] - همان مدکر صفحه 130- 128

[3] - نساء آیه 34

[4] - بحارالانوار جلد 43 صفحه 134

[5] - ریاحین الشریعه جلد 1 صفحه 93

[6]- همسران سازگار صفحه 215 به نقل از بحارالانوار جلد 43 صفحه 82

[7] - همسرانسازگار صفحه 92.

[8] - همسران سازگار صفحه 91.

[9] - وسایل الشیعه جلد 14 صفحه 14

[10] - 360داستان از فضایل مصائب و کرامات فاطمه زهرا(س) صفحه 151

[11] - بحارالانوار جلد 43 صفحه 134

[12] - کافی، جلد 3، صفحه481

 

 

عباس خراسانی

بخش خانواده ایرانی تبیان

سلام بر حسين وعباس وسجاد ع

داستاني از نشانه‌هاي امامت اهل‌بيت

امام حسين (ع)

مرحوم مجلسى با سند خود از فريفين (شيعه و سنى ) نقل مى كند كه : سلمان فارسى و براء بن عازب از ام سليم نقل كرده اند كه گفت : من بانويى (باسواد) بودم كه تورات و انجيل را خوانده بودم ، از اين رو اوصياء پيامبران را مى شناختم و دوست داشتم كه وصى محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) را نيز بشناسم .

پس چون كاروان ما به مدينه رسيد، آنها را به قبيله خود پشت سر نهادم و خدمت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) رسيدم . عرض كردم : اى رسول خدا! هيچ پيامبرى نيست مگر آن كه دو جانشين دارد، يك جانشين پيش از او مى ميرد و جانشين ديگر پس از او مى ماند. جانشين موسى در حيات او هارون بود كه پيش از موسى از دنيا رفت . سپس وصى پس از مرگش يوشع بن نون بود، وصى عيسى در حياتش ((كالب ابن يوحنا)) بود كه پيش از عيسى از دنيا رفت و وصى پس از خودش شمعون صفا پسر عمه مريم بود و من در كتب آسمانى پيشين جستجو كرده ام و جز يك نفر كه وصى در حيات و ممات شما خواهد بود پيدا نكرده ام . اى رسول خدا - جانم به فدايت - بگو وصى شما كيست ؟

رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: (بله ) من در حال زندگى و پس از مرگ خود فقط يك وصى دارم عرض كردم : او كيست ؟

فرمود: سنگريزه اى به من بده ، من سنگريزه اى از زمين برداشته به او دادم ، او آن را ميان كف دستان خود نهاد و به هم ماليد تا همچون آرد نرم شد، سپس آن را خمير كرده از آن ياقوت سرخ پديد آورد و با انگشتر خود آنرا مهر زد، نقش آن براى هر كه مى ديد آشكار شد، سپس آن را به من داد و فرمود: اى ام سليم ! هر كه تواند همانند اين كار انجام دهد او وصى من است ...اى ام سليم ! وصى من كسى است كه همچون من ، در تمام حالاتش ‍ به واسطه (قدرت خدادادى ) خودش از ديگران بى نياز باشد. ام سليم گويد: در اين هنگام به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نگريسته ديدم - در حاليكه او راست ايستاده بدون خم شدن به زمين و بدون آنكه با سر انگشتان پا خود را بالا بكشد - دست راست خود را به سقف و دست چپ خود را به زمين نهاده است .

من سنگريزه اى از زمين گرفته به او دادم ، ديدم آن را ميان كف دستان خود نهاد، همچون آرد نرم كرد، سپس آن را خمير كرد از آن ياقوت سرخ پديد آورد و آن را با انگشتر خود مهر زده نقش آن ظاهر گشت ، سپس آن را به من داده فرمود: ((ام سليم ! در آن بنگر، آيا چيزى مى بينى ))؟

او گويد: از محضر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) بيرون آمدم ، سلمان را ديدم كه از على (عليه السلام) با اينكه جوان بود - نگهبانى مى كند و به حريم خانه او پناه مى برد - نه خاندان و صحابى ديگر پيامبر - از اين رو پيش خود گفتم : اين سلمان (پير طريقت حق ) است كه پيش از من ملازم كتب آسمانى پيشين و جانشينان انبيا بوده و چيزهايى مى داند كه من نمى دانم ، باشد كه با هم ملازم (و برابر) باشيم .

بدين سبب خدمت على (عليه السلام) رسيده عرض كردم : آيا شما وصى محمدى ؟ فرمود: بلى چه مى خواهى عرض كردم : نشانه وصايت شما چيست ؟ فرمود: سنگريزه اى بياور، من سنگريزه اى از زمين برداشته به او دادم ، او آن را ميان كف دستان خود نهاد و به هم ماليد تا همچون آرد نرم شد، سپس آن را خمير كرده از آن ياقوت سرخ پديد آورد و با انگشتر خود آن را مهر زد، پس نقش آن براى هر كه مى ديد آشكار شد. سپس به سوى خانه خود راه افتاد، من نيز از پى او رفتم تا درباره آنچه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) انجام داد از او بپرسم ، در اين هنگام او خود به من رو نموده همان را كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) كرد، انجام داد. عرض  كردم : اى ابا الحسن ! وصى تو كيست ؟ فرمود: هر كه همانند اين كار را انجام دهد.

ام سليم گويد: پس با حسن بن على (عليه السلام) برخورد كردم ، عرض ‍ كردم : آيا تو وصى پدر خويشى ؟ - و من از خردسالى او و پرسش خود در شگفت بودم . با اينكه از اوصاف آن دوازده امام كه سرور و برترينشان پدر آنان (على بن ابيطالب (عليه السلام)) بود آگاه بودم و به آن از كتب پيشينيان پى برده بودم - فرمود: بلكه من وصى پدرم هستم . عرض كردم : نشانه آن چيست ؟ فرمود: سنگريزه اى به من بده ، من سنگريزه اى برداشته به او دادم ، او آن را در ميان دستان خود نهاده همچون آرد نرم ساخت سپس آنرا خمير كرده از آن ياقوت سرخ پديد آورد، سپس مهر زده نقش آن آشكار گشت و آن را به من داد. به او عرض كردم : وصى شما كيست ؟ فرمود: كسى كه بتواند چنين كند در حالى كه ايستاده بود، دست راست خود را دراز كرد تا آنجا كه از بام هاى مدينه گذشت و دست چپ خود را پائين آورده آن را به زمين نهاد، بدون اينكه خم شود يا بالا رود. من پيش خود گفتم اكنون چه كسى وصى او را به من بنماياند؟

امام حسين (ع)

از نزد او بيرون آمدم . پس با حسين (عليه السلام) برخورد كردم . من از روى كتب آسمانى پيشين به ويژگي‌ها و صفات او و نه نفر اوصياى از فرزندان او پى برده بودم ، جز اينكه او را به علت خردسالى با شكل ظاهريش ‍ نمى شناختم از اين رو به او كه كنار حياط مسجد (نشسته ) بود نزديك شده عرض كردم : سرورم شما كيستى ؟ فرمود: ((ام سليم ! من همانم كه تو در جستجوى اويى ، من وصى اوصيايم ، و پدر آن نه امام هدايت گر (پس از خود) من وصى بردارم حسن (عليه السلام)، و برادرم وصى پدرم على (عليه السلام)، و على (عليه السلام) وصى جدم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است )).(1)

از گفتار او تعجب نموده عرض كردم : نشانه وصايت شما چيست ؟ فرمود: ((سنگريزه اى بياور))،(2)

من سنگريزه اى از زمين گرفته به او دادم ، ديدم آن را ميان كف دستان خود نهاد، همچون آرد نرم كرد، سپس آن را خمير كرد از آن ياقوت سرخ پديد آورد و آن را با انگشتر خود مهر زده نقش آن ظاهر گشت ، سپس آن را به من داده فرمود: ((ام سليم ! در آن بنگر، آيا چيزى مى بينى ))؟(3) نگاه كردم ديدم ، نام رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)، على (عليه السلام)، حسن (عليه السلام)، حسين (عليه السلام) و نه نفر امامان اوصياء از فرزندان حسين (عليه السلام) - كه درود خدا بر همگى آنان باد - در آن نقش بسته است ، نام‌هاى آنان جز دو نام - جعفر (عليه السلام) و موسى (عليه السلام) - مثل هم بودند و من هم در انجيل چنين ديده بودم .

من تعجب كردم و با خود گفتم : خداوند به من دلايلى مرحمت فرمود كه پيش از من به كسى نداده است .

عرض كردم : سرورم ! نشانه ديگرى بياور. پس او در حاليكه نشسته بود تبسم نموده برخاست . سپس دست راست خود را به سوى آسمان دراز كرد، به خدا سوگند گويى دست او ستونى (نورانى و) آتشين بود كه هوا را مى شكافت (و پيش مى رفت ) تا از چشمانم ناپديد شد، و او (خونسرد و شجاع ) ايستاده بود و به اين حادثه اهميتى نمى داد و نمى گريخت - من بيهوش افتادم ، وقتى به هوش آمدم ديدم در دست او دسته اى از برگ مورد(4) است كه با آن بر بينى من مى زند (تا به هوش آيم ).

پيش خود گفتم : پس از دين اين نشان الهى ، ديگر به او چه بگويم ؟ و برخاستم . به خدا سوگند تا هم اكنون بوى خوش آن دسته برگهاى مورد را حس مى كنم ، آن نزد من است نه از سرسبزى و طراوت افتاده و نه از بوى خوش آن كم شده است ، و من به كسان خود وصيت كرده ام تا آنرا در كفنم بگذارند.

پس عرض كردم : سرورم ! وصى شما كيست ؟ فرمود: (هر كس كه همانند كار من انجام دهد).(5) ام سليم گويد: من تا دوران (امام سجاد (عليه السلام ) على بن الحسين (عليه السلام) زنده بودم .

امام حسين (ع)

تنها (زر بن حبيش ) - نه غير او - گويد: گروهى از تابعين كه اين ماجرا را از ام سليم شنيده بودند، آن را براى من نقل كردند، از جمله آنان (مينا مولا عبدالرحمن بن عوف ) و (سعيد بن جبير مولا بنى اسد) بودند كه آن را از خود او شنيده بودند. و بخشى از آن را (سعيد بن مسيب مخزومى ) از ام سليم نقل كرده كه گفت : پس به خدمت على بن الحسين (عليه السلام) رسيدم ، در حالى كه او در خانه خود به نماز ايستاده آن را طول مى داد و از آن دست نمى كشيد - او هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى خواند - مدتى زياد نشستم و او نماز خود را تمام نكرد، تصميم گرفتم برخيزم (و بروم )، همين كه بر آن شدم ناگاه نگاهم به انگشتر او كه نگين حبشى داشت افتاد، ديدم بر آن نوشته است : (ام سليم ! بايست تا آنچه را كه براى آن آمده اى انجام دهم ). پس با شتاب نماز خود را تمام كرد. چون سلام نماز را گفت ، به من فرمود: ام سليم ! سنگريزه اى به من بده اين در حالى بود كه من درباره خواسته خود هنوز سؤالى نكرده بودم - سنگريزه اى از زمين برداشته به او دادم ، او آن را گرفته و ميان كف دستان خود نهاد و همچون آرد نرم كرد، سپس آن را خمير كرده از آن ياقوت سرخ پديد آورد و آن را با انگشتر خود مهر زده نقش آن ظاهر شد. به نام مبارك همه آنان (كه در آن ياقوت نقش ‍ بسته بود) نگريستم ، به خدا سوگند همان سان كه در عصر حسين (عليه السلام) ديده بودم . اكنون آنان را ديدم . عرض كردم : جانم فداى شما باد، وصى شما كيست ؟ فرمود: آن كس كه همانند كار من انجام مى دهد، ولى تو وصى پس از مرا نخواهى ديد.

ام سليم گويد: فراموش كردم تا از او بخواهم آنچه را كه پيش از او رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و على (عليه السلام) و حسن (عليه السلام ) و حسين (عليه السلام) انجام مى دادند انجام دهد. از خانه بيرون آمده به راه خود مى رفتم كه صدا زد: ام سليم ! عرض كردم : بله . فرمود: برگرد. برگشتم ديدم او در وسط حياط منزل خود ايستاده است . تبسم كنان داخل اتاق شده فرمود: ام سليم ! بنشين . نشستم . دست راست خود را دراز كرد ديدم خانه ها و ديوارها و كوچه هاى مدينه شكافت و دست او از چشم من پنهان شد، سپس فرمود: ام سليم ! بگير، به خدا سوگند كيسه اى را در حقه اى كه در منزل داشتم به من داد كه در آن چندين دينار و دو گوشواره طلا و نگينهايى از مهره يمانى بود كه داشتم . (و چون هنوز مردد بودم ) عرض كردم: سرورم! حقه را مى شناسم (گويا از خودم باشد) ولى در آن چيست نمى دانم جز اينكه آن را سنگين حس مى كنم. فرمود: آن را بگير و از پى كار خود برو.

من از نزد او بيرون شده به منزل خود آمدم و سراغ حقه خود رفتم ، آن را سر جاى خود نديدم پس يقين كردم كه اين حقه همان حقه من است .

بدينگونه از روى بصيرت و هدايت الهى كه از آن روز در آنان ديدم آنچنانكه حق معرفتشان است آنان را شناخته ام . الحمدلله رب العالمين .

 

پي نوشت‌ها:

1.*نا طلبتك يا ام سليم اءنا وصى الاءوصياء، و اءنا اءبو التسعه الاءئمه الهاديه و اءنا وصى اءخى الحسن ، و اءخى وصى اءبى على ، و على وصى جدى رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم).

2. ايتينى بحصاه .

3. انظرى فيها يا ام سليم ، فهل ترين فيها شيئا؟

4. مورد: درختى است شبيه درخت انار، برگهايش سبز و ضخيم ، گلهايش سفيد و خوشبو، هميشه سبز است ((فرهنگ عميد)).

5. من فعل مثل فعلى .

بخش سيره و عترت تبيان

لیة الرغائب چگونه شبی است؟

لیة الرغائب چگونه شبی است؟

لیلة الرغائب چگونه شبی است

"رجب"، ماه خداست؛ ماه پر بركتی است كه اعمال بسیاری برای آن ذكر شده است. باید خود را در دریای زلالش بشوییم تا پاک شویم. پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: هر كس یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودی خدا می شود و غضب الهی از او دور می گردد و دری از درهای جهنم بر روی او بسته می شود.

اعمال ماه های رجب و شعبان، جهت آماده ساختن روح برای شركت در میهمانی ماه مبارك رمضان می باشد. برای درك عظمت ماه رمضان باید از قبل خود را آماده نمائیم.

پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: ماه رجب، ماه استغفار امت من است. پس در این ماه بسیار طلب آمرزش كنید كه خدا آمرزنده و مهربان است.

اولین شب جمعه ماه رجب را لیلة الرغائب نامند. در این شب ملائك بر زمین نزول می كنند. برای این شب عملی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ذكر شده است كه فضیلت بسیاری دارد و بدین قرار است:

روز پنج شنبه اول آن ماه  - در صورت امكان و بلا مانع بودن -  روزه گرفته شود. چون شب جمعه شد مابین نماز مغرب و عشاء دوازده ركعت نماز اقامه شود كه هر دو ركعت به یك سلام ختم می شود و در هر ركعت یك مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود. و چون دوازده ركعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذكر" اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله" گفته شود. پس از آن در سجده هفتاد بار ذكر "سبوحٌ قدوسٌ رب الملائكة والروح" گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذكر "رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انك انت العلی الاعظم" گفته شود. دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذكر "سبوح قدوس رب الملائكة والروح" گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت می رسد.

پیامبر اكرم( صلی الله علیه و آله) در فضیلت این نماز می فرماید: كسی كه این نماز را بخواند، شب اول قبرش خدای متعال ثواب این نماز را با زیباترین صورت و با روی گشاده و درخشان و با زبان فصیح به سویش می فرستد. پس او به آن فرد می‌گوید: ای حبیب من، بشارت بر تو باد كه از هر شدت و سختی نجات یافتی.

میّت می‌پرسد تو كیستی؟ به خدا سوگند كه من صورتی زیباتر از تو ندیده‌ام و كلامی شیرین تر از كلام تو نشنیده‌ام و بویی، بهتر از بوی تو نبوئیده‌ام. آن زیباروی پاسخ می‌دهد: من ثواب آن نمازی هستم كه در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب به نزد تو آمده‌ام تا حق تو را ادا كنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود و قیامت بر پا شود، من سایه بر سر تو خواهم افكند.

امید آن است كه در پایان این نماز با فضیلت، محتاجان به دعا را فراموش نكنید و ما را نیز از دعای خیر خود محروم ننمایید.

" التماس دعا"

برگرفته از مفاتیح الجنان

گروه دین تبیان

    مهری هدهدی

سال ۱۳۹۰ بر شما مبارک باشد.

سلام

 سال ۱۳۹۰ بر شما مبارک باشد٬ انشاءالله سال خوبی را با خوشی شروع

 کرده باشید و تا پایان با موفقیت و بهروزی سپری نمائید.

امسال بعنوان سال جهاد اقتصادی از طرف مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای نامگذاری گردیده است امید است صاحب نظران٬مدیران و همه اقشار جامعه ایران اسلامی بتوانند به زوایای این مهم پرداخته و بسهم خود یک جهاد جانانه ای را بمنظور عزت و اقتدار هر چه بیشتر این کشور عزیز و سرافرازی مردم خوب آن و رفع مشکلات مردم و جوانان و نابودی طرح تحریم اقتصادی شکست خورده غرب و استکبار جهانی رقم بزنند . انشاءالله و التماس دعا .

صله رحم كنید گرچه به یك سلام باشد

 

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرموده است:

«صِلُوا اَرْحامَكُمْ فِى الدُّنْیا وَ لَوْ بِسَلام؛ در دنیا صله رحم كنید گرچه به یك سلام

باشد».(۱) همچنین از حضرت روایت شده که فرمود: «سِرْ سَنَةً صِلْ رَحِمَكَ، براى

صله رحم یك سال راه برو».(۲)

در حدیثی از امام باقر علیه السلام نیز می خوانیم:

« صِلَةُ الاَرحامِ تُزكى اَلاَعمالَ وَتُنمى اَلاَموالَ وَتَدفَعُ اَلبَلوى وَتُیَسِّرَ الحِسابَ وَتُنسِئُ فِى

 الاَجَلِ ؛ صله رحم اعمال را پاكیزه ، اموال را بسیار ، بلا را دفع، حساب (قیامت) را

آسان مى كند و مرگ را به تأخیر مى اندازد».(۳)

صله رحم حساب را آسان و شما را از گناه نگه می ‌دارد. امام صادق علیه السلام در

حدیثی می فرماید:« انَّ صِلَةَ الرَّحِمِ وَ الْبِرَّ لَیُهَوِّنانِ الْحِسابَ وَ یَعْصِمانِ مِنَ الذُّنُوبِ،

فَصِلُوا اَرَحامَكُمْ، وَ بِرُّوا بِاِخْوانِكُمْ، وَلَوْ بِحُسْنِ السَّلامِ وَ رَدِّ الْجَوابِ؛ صله رحم و نیكی

كردن به برادران حساب را در قیامت آسان می ‌كند و آن دو، آدمی را از گناه محافظت

می ‌نماید، پس شما با ارحام خود صله كنید و به برادران خود نیكی نمایید، اگر چه به

سلام كردن و نیكو جواب دادن باشد».(۴)

 پی نوشت ها:

۱. بحار، ج 74، ص 104   ۲. بحار، ج 74، ص 103 ـ 105    ۳. تحف العقول، ص 299    ۴.بحارالانوار، ج74، ص118

بخش قرآن تبیان

گنبد حرم حضرت عباس علیه السلام

گنبد حرم حضرت عباس علیه السلام

 

حضرت عباس عليه السلام كه اكبر اولاد ام البنين و پسر چهارم اميرالمؤمنين عليه السلام بود و كنيتش ابوالفضل و ملقب به سقا و صاحب لواي امام حسين عليه السلام بود، چنان جمال دل آرا و طلعتي زيبا داشت كه او را ماه بني هاشم مي‌گفتند و چندان جسيم و بلند بالا بود كه بر پشت اسب قوي و فربه بر نشستي پاي مباركش بر زمين مي‌كشيدي. او را از مادر و پدر سه برادر بود كه هيچكدام را فرزند نبود. ابوالفضل عليه السلام اول ايشان را به جنگ فرستاد تا كشته ايشان را به بيند و ادراك اجر مصائب ايشان فرمايد. پس از شهادت ايشان به نحوي كه ذكر شد بعضي از ارباب مقاتل گفته‌اند كه چون آن جناب تنهائي برادر خود را ديد به خدمت برادر آمده عرض كرد اي برادر آيا رخصت مي‌فرمائي كه جان خود را فداي تو گردانم؟ حضرت از استماع سخن جانسوز او به گريه آمد و گريه سختي نمود، پس فرمود اي برادر تو صاحب لواي مني چون تو نماني كس با من نماند. ابوالفضل عليه السلام عرض كرد سينه‌ام تنگ شده و از زندگاني دنيا سير گشته ام و اراده كرده ام كه از اين جماعت منافقين خونخواهي خود كنم.حضرت فرمود پس الحال كه عازم سفر آخر گريده اي‏‏، پس طلب كن از براي اين كودكان كمي از آب، پس حضرت عباس عَلَيْه السًَلام حركت فرمود و در برابر صفوف لشكر ايستاد و لواي نصيحت و موعظت افراشته و هر چه توانست پند و نصيحت كرد و كلمات آن بزر گوار اصلاً در قلب آن سنگدلان اثر نكرد. منبع تصویر: سایت شیعه والپیپر

سخنی با قمیشلوئی ها از قلم یک همشهری (شخصیت ما از کدام گروه است)

بسم الله الرحمن الرحیم

« حمد و سپاس خدای سبحان را که ، حضرت محمد(ص) را مبعوث فرمود ، در روزگارانی که مردم درحیرت و سرگردانی بودند ، هوا و هوس برآنان چیره شده بود و خود بزرگ بینی و تکبر، به لغزش های فراوانشان کشانده بود و نادانی و جاهلیت ، پست و خوارشان کرده بود . پس پیامبر در نصحیت و خیرخواهی نهایت تلاش را کرد و آنان را به راه راست راهنمائی و مردم را به حکمت و موعظه ی نیکو دعوت فرمود .»[1] فضایل اخلاقی ارزش تلقی شد و اشرافی گری و موقعیت های طبقاتی ، قدرت ، ثروت ، نژاد ،رنگ و زبان که بر اوج بودند به زیر کشیده شدند و جایگاه افراد عوض شد و نظام جاهلی از هم گسست .

v         و باز هم خدا را سپاس که در عصر ما ، فرزندی از سلاله پاک پیامبر «روح الله کبیر» در سرزمینی که تقربیاً لباس جاهلیت پوشیده بود و افرادی در اندیشه ها و تفکرات غلط شاهنشاهی و غربی ، بر مردم سروری می کردند ، قیام نمود و در قلبها و ذهنها نفوذ کرد و فاصله ها را از میان برداشت .

v    فراموش نکرده ایم زمانی را که سربازان ابراهیم زمان و جگر گوشه های خود را راهی دیار باروت و آتش می کردیم ، با عشق بدرقه می شدند ، لباسشان به سان اخلاقشان خاکی بود و عاری از هر گونه نشان . سربندشان ، سربند اعتقادی بود ، نه نام و فامیل و آباد و اجداد !!! آنها عِرق ملی داشتند و غیرت دینی نه تعصب قبیله ای و افتخار فامیلی و ایامی مبارک ، که به استقبال فرزندان شهیدمان می رفتیم . روی تابوت آنها نیز نه نام بود و نه نشان ، نام و نشان را از گمنامی و بی نشانی گرفته بودند . همه شانه زیر تابوت می بردیم و تشیع پیکر یک شهید ماتمی بود بر دل مردم روستا و باز هم نه شجره نامه و نه ...

v    سازندگی روستا، رشد و بالندگی فرزندان ، وصلتهای فامیلی ، همدردی در دردها و رنج ها و سوگها ، همه از آثار و برکات اتحاد بود و یک رنگی.

v    نکند تعریف خاطره هایمان باعث ایجاد تفرقه باشد که به فرموده امام علی (ع) ؛« گفتار حکیمان اگر درست باشد درمان و اگر نادرست باشد دردجان است.»[2] خوب است منصفانه سخن بگوئیم ! به فرزندانمان بیاموزیم که « فرزند آدم را با فخر فروشی چه کار ؟ او که در آغاز نطفه ای گندیده و در پایان مرداری بدبوست.»[3] ابلیس بود که شش هزار سال عبادت و بندگی خود را با « منیّت» خود به باد داد و از درگاه الهی رانده شد .

خوب است به فرزندانمان بیاموزیم که « هیچ شفاعت کننده ای کار سازتر از توبه نیست »[4] و « گناهی که ترا پشیمان کند از کار نیکی که ترا به خود پسندی وا دارد بهتر است .»[5] هر کدام ما باید به خویشتن خویش بنازیم و افتخارمان این باشد که ؛ « که هستیم؟!» نه آنی که بودیم و گذشت ! ما باید خدای رحیم را شاکر باشیم که در توبه را به روی همه ما بازگذاشت ؛ تا با گذر از این مرحله زیبای خود سازی به مراقبت از نیّات و اعمال خود بپردازیم . از این طریق می توان از دیگران سبقت گرفت و به سر منزل کمال رسید و اگر چشم دل باز کنیم و تعصبات را کنار بگذاریم نمونه هایی از این سبقت را خواهیم دید .

v         به فرزندانمان بیاموزیم ، فلسفه احکام الهی را که ؛

خداوند «ایمان» را برای پاکسازی دل از شرک ، « نماز» را برای پاک کردن از کبر و خود پسندی، «زکات» را عامل فزونی ، « روزه» را برای آزمودن اخلاص بندگان،«حج» را برای نزدیکی و همبستگی مسلمانان ،«جهاد» را برای عزت اسلام ، « امر به معروف» را برای اصلاح توده های ناآگاه ، اجرای « حدود» را برای بزرگداشت محرمات الهی ، ترک«می گساری» را برای سلامت عقل ، دوری از « دزدی» را برای تحقق عفت و« ترک  زنا» را برای سلامت نسل آدمی قرار داد.[6]

v         به کدام یک از این احکام با خلوص نیت عمل نموده ایم و کدام یک را زیر پا گذاشته ایم ؟!!

به فرزندانمان بگوئیم که تعلقات فامیلی امتیازی نیست یا برگ برنده ای که از چراغ قرمزی عبور کنیم یا حکمی را زیر پا بگذاریم.

v         به فرزندانمان بیاموزیم که ؛سالمندان ما ، مانند پیامبرانند در بین امت ، نکند به موی سفید شان بی حرمتی شود و از ما برنجند و عاق آنها شویم ،خدایی ناکرده به جای اینکه احترام افراد فقیر و از کار افتاده را داشته باشیم به تحقیر و آزار و اذیت آنها بپردازیم !!!

v         یادمان باشد برای فرزندانمان بگوئیم ؛به جز سادات ، همه ما گذشته ای بس نامعلوم داریم ، شاید از ریشه حرّ باشیم یا شاخه ای از شجره شمر ، یا ابراهیمی باشیم یا نمرودی !! پس شجره و ریشه یابی، دردی را از ما درمان نمی کند !! آنچه باعث اصلاح و پیشرفت می شود ، پرداختن به خود است و یافتن راهی برای رشد و تعالی

v         نکند تاریخ به جلو می رود ، ما به عقب برگردیم ! گذشته ، باعث عبرت است و چه خوب است زیرک باشیم و برای آینده ی خود برنامه ریزی کنیم . به سلامت اخلاق و جسم و بینش فرزندانمان بیندیشیم ، که اعتیاد و ترک تحصیل و هوا و هوس و سرگرم امور واهی شدن ، تیشه به ریشه ی مان نزند .

v         خوب است که « دشمنی » ، « کینه » و « من و تو» را کنار بگذاریم و همه زیر لوای اسلام « ما» شویم که عزّت ما در اتحاد است و به فرموده امام علی (ع) : « دشمنی» رنج ها و سختی هایی هلاک کننده دارد .»

« به امید روزی که بتوانیم با تکیه بر « توانائی های خود» موفق شویم

                                                             نه با تکیه بر « جهل مردم» !!!



1- خطبه                     59               نهج البلاغه              

2- حکمت                    165            نهج البلاغه

3- حکمت                   454             نهج البلاغه                               

4- حکمت                    371          نهج البلاغه

5- حکمت                     46           نهج البلاغه 

6- حکمت                   252           نهج البلاغه                                       

نویسنده : ناشناس

اشعار مربوط به واقعه اسفناک قرآن سوزی

اشعار مربوط به واقعه اسفناک قرآن سوزی

اشعار مربوط به واقعه اسفناک قرآن سوزی

قرآن را سوزاندند و ندانستند که خود را می سوزانند!تبیاد سعی را بر آن داشته تا مجموعه شعری از شعرایی که در برابر این واقعه ی اسفناک سکوت نکرده اند را جمع آوری کند و برای شما عزیزان به نمایش بگذارد. 

 

شعر علیرضا قزوه در محکومیت رفتار کشیش آمریکایی با قرآن؛

 

به کشیشی که خود سوزی کرد در فلوریدا...

اگر خدا بخواهد

ابرهه می‌سوزد در فلوریدا

و آب می‌پاشد بر سر آتش

حالا از ونکور تا کشمیر

مردم به خیابان ریخته‌اند

کشیش بی‌کششی بودی

آقای جونز!

بدان خیال که سوزد کتاب در آتش

دوباره ابرهه‌ای ریخت آب در آتش

کشیش بی‌کششی بودی که فکر می‌کردی

آفتاب را می‌توان سوزاند

و ذره‌بین گرفتی

تا پشت دست خورشید را بسوزانی

خیال کردی قرآن پاک سوختنی‌ست

خیال کردی اگر آفتاب در آتش...

کشیش بی‌کششی بودی که کبریت کشیدی بر خودت

الا برادر شیخ النجد

کشیش بی‌کشش! از کوشش تو و ابلیس

تو را نصیب چه شد؟ جز عذاب در آتش

همراه ریش و ریشه‌ی تو

سبیل خنده‌دار تو هم سوخت

چرا که:

چراغ از آن خدا بود و پف از آن تو،

شد

دعای سوختگان مستجاب در آتش

پیش از تو نیز

برادران حاتم طائی

رفتند و

پاشیدند و

دود شدند

درون چشمه‌ی زمزم چه می‌کنی استاد!

بهوش باش نپاشی شراب در آتش

کشیش بی‌کششی هستی

رانده از کلیسا و

مانده از معبد

کتاب کفر به کف داری این نه انجیل است

برو به دشمنی این کتاب در آتش

حمالة الحطب شده‌ای آقای جونز!

می‌بینی چه راحت شاعران سبیل تو را دود می‌دهند

تنها در کتاب رکوردها

احمق‌ترین شدی

تنها دنیا به تو خندید

و شاعری سرود:

نصیب نیست تو را جز همین که هیمه شوی

تو کم ز هیزم خشکی، بخواب در آتش!

بخواب آقای جونز!

پماد سوختگی فردا

از تل‌آویو خواهد رسید!

 

شعر علی‌محمد مودب درباره قرآن‌سوزی در آمریکا

خسرو آن فریفته

-شاه‌پور شاه‌پور شاه‌پور شاه‌پور شاه‌پور شاه...!-

نامه رسول را که پاره کرد

پشت کاخ‌های تیسفون شکست

جامه‌ای به قامت قرون درید!

تا چه چاره می‌کنید؟

آی بندگان برده ای سیاه!

هش که نامه خدای را پاره می‌کنید!

بیشتر ز هر که تاکنون، شکست می‌خورید

هش که از درون شکست می‌خورید!

 

شعر درباره ی هتک حرمت قرآن کریم  شاعر ولایی احمد زارع شیرازی

آه امشب بر دلم داغی فراوان کرده اند

جسم و جان و هستی ام را درب و داغان کرده اند

آتشی افتاده بر جانم که داغش ماندنی است

کوره ای سوزنده را در جان بریان کرده اند

نامسلمانان، که نَه، کفّارِ از حق بی خبر

از خدا برگشته و شمشیر عریان کرده اند

آن توابیّون و شیطان مغزهای دون صفت

هتک حرمت از کلام وحی، قرآن کرده اند

بر کتاب قدسی و قرآن کتاب رهنمای

آتش افکندند و کسب ثروت و نان کرده اند

آن کشیش تندرو، آنان که با او هم رَهند

ریشه ی خود را زدند و ترک ایمان کرده اند

آتش خشم همه ادیان چنین افروختند

نِی فقط توهین به اقشار مسلمان کرده اند

دیر نبوَد لحظه ی برچیدن طومارشان

با همین توفان که برپا آن لعینان کرده اند

مردم دنیا علیه این عمل شوریده اند

با مسلمانان همه اعلام پیمان کرده اند

آن سرانِ مشرک بی مایه ی کاخ سیَه

از چه ساکت مانده اند و چهره پنهان کرده اند

سر به زیر برف مثل کبکِ حیوان می کنند

دید خود را کور و خود را گوی میدان کرده اند

گرچه با ظاهر فریبی زاین عمل ناراضی اند

لیک در باطن حمایت هم فراوان کرده اند

مردمِ دنیا بدانند و بفهمند این خبر

مسلمین حفظ متانت با دل و جان کرده اند

لیک این اتمام حجّت بر تمام دشمنان

بر همان هایی که دنیا را پریشان کرده اند

منتظر باشند، خیلی زود نادم می شوند

مسلمین این بار عزم محو آنان کرده اند

گوش بر حکم ولی امرشان هستند و نیز

با دل و جان گوش بر احکام ایشان کرده اند

بلکه با حکم جهاد مقتدای مسلمین

خویش را آماده بر این عهد و پیمان کرده اند

ای ولی امر، مولا ای مراد مسلمین

اهل دنیا درکِ ایمان مریدان کرده اند

پس بفرما حکم را آماده ی جان دادنیم

پیروانت ترک جان بر خویش آسان کرده اند

دردِ این قرآن در آتش سوختن را مسلمین

با قصاص جان آن اشرار درمان کرده اند.

اشعار مربوط به واقعه اسفناک قرآن سوزی

 

2 رباعی از "محمدحسین انصاری‌نژاد" شاعر و روحانی اهل جنوب

شب سیرتی یهود را خوب ببین

عشق است هزار بار مصلوب ببین

موعود تمام سوره‌ها قرآن را

یکباره ورق ورق لگدکوب ببین

***

در همهمه بود رقص شیطان به زمین

با قهقهه بر وحشت انسان به زمین

جبریل سیاه‌پوش آنجا می‌خواند:

ای وای! ورق پاره قرآن به زمین

 

‌سروده‌ای با نام «آتش بگیر» از "حامد حجتی" مشاور مدیر کل صدا و سیمای استان قم و از شاعران آئینی

قرآن به نیزه بود علی گفت ای جهان

قرآن ناطق است کنون در حضورتان

این برگ‌های مصحف قرآن که بر نی است

در جان من نشانده خداوند آسمان

قرآن منم که آیه تطهیر با من است

قرآن علی است سوره کوثر عدیل آن

در پلک‌های من شب «والیل» روز شد

«والشمس» از نگاه پر از نور من عیان

تکرار آیه‌های «هم الغالبون» منم

«یا ایها الذین» گرفتار در زمان

قرآن ناطق است علی تا همیشه‌ها

قرآن کاغذی است که بر نیزه‌ها روان

آیات نور در تب آن سینه مانده است

نازل شده است حضرت باری به قلبمان

«فاصبرعلی... »تمام سخن‌های پوچ و پست

«سبّح بحمد ربِ» خداوند لا مکان

«وَأمُر» به عشق پاک خداوند «و اصطبر»

عبرت بگیر از شب تاریک کافران

قرآن هدایت است به آن سوی«من یشاء»

پرواز می دهد دل و دین را به کهکشان

آتش به مصحف نبوی داغ تازه نیست

تاریخ هم گواه بزرگی است توامان

قرآن و عترت است دو بال نبی حق

آتش فتاده است دوباره به جان آن

نی‌زار خاندان علی عین مصحف است

آتش زدند باز بر این حجم نی ستان

تاریخ هم گواه بزرگی است بعد از این

می‌سوخت مصحف دل مولای عاشقان

زهرا مگر که سوره کوثر نبود؟ بود؟

زهرا مگر نبود شب قدر این جهان؟

زهرا مگر مباهله کفر و دین نبود؟

زهرا مگر که کیست؟ همان سید زنان

آتش به آیه‌های وجودش چرا زدند؟

چون می‌وزید عطر خوش سوره‌ها از آن

تاریخ گفته است که ای خیل مومنان

قرآن چراغ روشن هر روزهایتان

«دی شیخ گرد شهر همی گشت با چراغ

کز دیو و دد ملولم و انسان...» بمان بمان

وقتی چراغ روشن ما مصحف علی است

وقتی جهان به نور علی هست روشنان

راه درست راه نگاه پیمبر است

حیدر در این مقام، نبی را نگاهبان

در آتش وجود علی کربلا گداخت

خون حسین شد سپر جان خاکیان

تا دامن سه ساله او در عطش نسوخت

کی می‌رسد برای ابد کس به دادمان

آتش به مصحف نبوی داغ تازه نیست

تاریخ هم گواه بزرگی است بی‌امان

ما زخم خوردگان دل از دست داده‌ایم

آتش شده است بهر دل ما چو گلسِتان

حالا هزار و چهار صد و چند آتش است

این آتشی که باز رسید از گذشتگان

قرآن درون سینه ما خانه کرده است

آتش بیاورید و بسوزید قلب‌مان

در سوختن مرام مسلمانی‌ام هنوز

بوی خلیل می‌دهد این قصه را بخوان

آتش بیاورید که آتش فشان شوم

یک سیل پر گداز ز قلبم شود روان

قرآن نسوخته است و نمی‌سوزد و هنوز

بانگ «لَهم عذابُ الیم» است بانگمان

اللهُ نور... نورِ سموات بر زمین

قرآن کتاب آینه نور عاشقان

مصباح در زُجاجه‌ای از نور و نار هست

قرآن چراغ روشن خورشید پاسبان

لا شرق و غرب، کوکبِ دُرّی است این درخت

طوری است در تجلی شب‌های بی‌شبان

در خانه‌ای که نور هدایت وزیده است

باید گرفت آتش عشق تو در میان

خون می‌چکد ز ناخن دجّاله‌های قرن

تا آنکه در محاصره گیرند انس و جان

قرآن برای مردم جغرافیای خاک

یک پنجره است رو به فراخی آسمان

این پنجره گشوده شود مست می‌کند

جان تمام خسته دلان را در این زمان

آتش بهانه‌ای است که خاکسترش کنند

غافل از اینکه هُرم عطش می‌شود عیان

«آتش بگیر تا که بدانی چه می‌کشم»

در قرن قحط‌سالی نامردی جهان

 

شعری از "امیر عاملی" شاعر و خوش‌نویس متعهد کشورمان که به همراه مقدمه ای از او

«لعنت بر کسانی که با بی حرمتی به ولی، نایب امام زمان سیدعلی بنای توهین به کتاب مقدس نبی را گذاشتند؛ فتنه‌گران هشتاد و هشت. زنده‌باد قرآن.»

تو کشیده‌ای به آتش، دل عاشقان نه قرآن

ز چنین سیاهکاری، شده رو سفید شیطان

بخدا مسیحیان هم ز چنین جفا ملولند

ز چنین جفا که کردی، توی بی‌حیا به فرقان

چه غم اینکه آتش تو، بکشد به مصحف حق

به خدا به حق قرآن، که شده است عصر ایمان

تو چه می‌کشی به آتش، کلمات دین و دل را؟

که خداست صاحب آن و خودش بر آن نگهبان

نه به کاغذ و نه دفتر که کتاب آسمانی

شده حک به جان عاشق، شده حک به قلب انسان

تو پلید و رو سیاهی، که کنی چنین گناهی

که چنان تو گاهگاهی، بکنندمان پریشان

ز چنین سیاه کاری، تو جهان به خشم آری

همه‌ی جهان بماند، چه کنی به خشم ایران؟

برو ای حرامزاده، ز کف آبرو نهاده

همه تف کنند بر تو، ز مسیحی و مسلمان

 

سروده ای "عبدالمجید فرائی" شاعر اهل شهرری

شیطان بزرگ، کینه به اسلام عیان کرد

با جنگ صلیبی، هدف خویش بیان کرد

از حقد و حسد پر شد و لبریز حقارت

و الله فزون تر ز همه خویش عیان کرد

در ظلمت افکار پلیدش، ز شرارت

طراحی یک نقشه، ز بعد از رمضان کرد

آیات گرانقدر خداوند، زد آتش

خون بر دل مرد و زن عالم همگان کرد

قرآن که ز عیسی و ز موسی بسراید

خورشید صفت، کفر جهان را نگران کرد

حکام زر و زور در این حادثه تلخ

زد ریشه خود آتش و کبریت نهان کرد

اسلام ستیزان سیه روی جهانی

بازیچه صهیون شد و یک خبط کلان کرد

از ارزش قرآن نشود کم، به چنین کار

این فتنه برآشفته همه پیر و جوان کرد

با صاحب قرآن، که خداوند جهان است

طراحی هر فتنه نو را نتوان کرد

درماندگی کفر، ایان است، ببینید

در حلقه جان کندن خود یک جولان کرد

نوری که خدایی است، که خاموش نگردد

خفاش پر و بال تکان داد و گمان کرد

افتاده به گرداب بلا یانکی و صهیون

خود کرد گرفتار و اسیر و خلجان کرد

قلب همگان سوخت چون از این غم

باید که شکایت به ولی عصر و زمان کرد

 

2 شعر از "راضیه رجایی" با مطلع «این دشمنی از سمت شیطان کی عجیب است؟»

این دشمنی از سمت شیطان کی عجیب است؟

وَ نُنَزَّلُ مِنَ القُرانِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحمةٌ للمُؤمِنینَ وَ لا یزیدُ الظّالِمینَ الاّ خَساراً

یحیای پیغمبر را که سر برید!؟

وجود نازنین رحمِة للعالمین را چه کسی آزرد!

فرق علی را کدام دست پلید شکافت!

حسین جگر گوشه‌ رسول الله را کدام حرام‌زاده لب تشنه شهید کرد!

هشت سال جنگ را بر ما چه کسی تحمیل کرد!

افغانستان و پاکستان و عراق و لبنان و فلسطین و یمن و... را کدامین سایه‌ شوم عجین با خاک و خون کرد!

آیا جز همان‌ها که بی‌شرمانه و وقیحانه کلام پروردگار را در آتش سوزاندند!

و البته آتش به ریشه‌ خود زدند که:

إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ ذُو انتِقامٍ.

اما

اما

اما

*خدا کند ما ناخواسته آیات قرآن را به آتش نکشیم

آتش زدند امروز قرآن خدا را

هر روز ما سوزانده‌ایم این آیه‌ها را

این دشمنی از سمت شیطان کی عجیب است؟

اما ببخشد لطف حق ای کاش ما را

بر دوشمان سنگینی حق یتیمان

خوردیم گستاخانه اموال ربا را

ما آیه‌ جلباب را بسیار خواندیم

گم کرد اما شهرمان حجب و حیا را

در خود فرو رفتیم، از خویشان بریدیم

مهمان خود کردیم بغض و کینه‌ها را

چندان گنه کردیم اما توبه هرگز

بردیم بالا دست‌های ادعا را

آه ای مسلمان، ای مسلمان، ای مسلمان

از روی آیات خدا بردار پا را!

 

تهیه و تنظیم : بخش ادبیات تبیان

رهبر معظم انقلاب سال 89 را سال « همت مضاعف و كار مضاعف‌ » ناميدند

 
رهبر معظم انقلاب سال 89 را سال « همت مضاعف و كار مضاعف‌ » ناميدند

 


متن كامل پيام نوروزي رهبر معظم انقلاب به شرح زير است:

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحيم‌

«يا مقلّب القلوب و الأبصار. يا مدبّر اللّيل و النّهار»؛ اى دگرگون‌كننده‌ى دلها و ديدها! اى سامان‌دهنده‌ى به روز و شب! «يا محوّل الحول و الأحوال»؛ اى گرداننده‌ى سالها و دلها و حالها! «حوّل حالنا الى احسن الحال»؛ حالِ ما را به بهترين حالها تبديل فرما .

تبريك عرض مي‌كنم عيد سعيد نوروز و آغاز سال نو را - كه آغاز بهار و سرزندگى طبيعت است - به همه‌ى هم‌ميهنان عزيز كه در سراسر كشور پهناور عزيز ما زندگى مي‌كنند، و همچنين به همه‌ى ايرانيانى كه در هر نقطه‌اى از جهان هستند و چشم اميد و انتظار به كشور عزيزشان دوخته‌اند؛ بخصوص به جوانان و مردان و زنانِ ازجان‌گذشته‌اى كه براى هدفهاى عالى انقلاب و كشور فداكارى‌هاى بزرگى را انجام دادند؛ از جانِ خودشان مايه گذاشتند و جوانان خود را تقديم انقلاب و سربلندى كشور كردند؛ به خانواده‌هاى عزيز شهيدان، به جانبازان و خانواده‌هاى فداكار آنها و به همه‌ى ايثارگران و كسانى كه براى سربلندى كشور تلاش مي‌كنند و كار انجام مي‌دهند. و درود و سلام ميفرستم به روح مطهر امام بزرگوارمان كه سلسله‌جنبان اين حركت عظيم مردمى و مايه‌ى پيشرفت و اعتلاى كشور بزرگ اسلامى ايران بوده‌اند.

عيد نوروز، آغاز رويش است. اين رويش همچنان كه در طبيعت محسوس است، مي‌تواند در دلهاى ما و جانهاى ما و حركت رو به پيشرفت ما نيز خود را مجسم و نمايان كند. نگاهى بيندازيم به سال 88 كه اكنون به پايان آن رسيده‌ايم. اگر بنا باشد سال 88 در يك جمله تعريف شود، به نظر من عبارت است از: سال ملت ايران، سال عظمت و پيروزى اين ملت بزرگ، سال حضور تاريخى و اثرگذار اين ملت در عرصه‌هائى كه به سرنوشت انقلاب بزرگمان و به سرنوشت كشورمان بستگى داشت و منتهى مي‌شد.

در آغاز سال 88 مردم با حضور بى‌سابقه‌ى خود انتخاباتى را ساماندهى كردند كه در تاريخ انقلاب ما - و البته در تاريخ طولانى كشور ما - سابقه نداشت و يك نقطه‌ى برجسته و اوج به حساب مى‌آمد. در طول ماه‌هاى بعد از انتخابات هم مردم در امتحانى بزرگ، در حركتى عظيم و سرنوشت‌ساز، حضور خود، اراده‌ى خود، ايستادگى خود، عزم ملى خود و بصيرت خود را نشان دادند.

تفسير كوتاهى كه از حوادث بعد از انتخابات در طول چند ماه مي‌شود ارائه كرد، عبارت از اين است كه دشمنان كشور و دشمنان نظام جمهورى اسلامى بعد از گذشت سى سال، همه‌ى تلاش خود و توان خود و نيروهاى خود را متمركز كرده‌اند براى اينكه بتوانند اين انقلاب را از درون شكست بدهند. ملت در مقابل اين توطئه‌ى بزرگ، اين حركت خصمانه، با آگاهى و بصيرت و عزم و ايستادگىِ بى‌نظيرى توانست دشمن را به شكست بكشاند. تجربه‌اى كه در اين هشت ماه بعد از انتخابات تا بيست و دوم بهمن بر اين ملت و بر اين كشور گذشت، تجربه‌اى پر از درس، پر از عبرت و حقيقتاً مايه‌ى سربلندى ملت ايران است.

در سال 88 ملت خوش درخشيد؛ مسئولين هم تلاشهاى ارزنده و بزرگى را انجام دادند. اين تلاشها در حد خود، تلاشهاى باارزشى است؛ موجب تقدير است. بر همه‌ى ناظران منصف فرض است كه از اين تلاشها، از اين زحمات و كار و كوششى كه براى عمران و آبادانى و پيشرفت كشور در عرصه‌هاى مختلف انجام گرفت، قدردانى كنند. در عرصه‌ى علمى، در عرصه‌ى صنعتى، در فعاليتهاى اجتماعى، در سياست خارجى، در بخشهاى مختلف، مسئولين كشور كارهاى بزرگى را انجام داده‌اند. خداوند به همه‌ى آنها اجر عنايت كند و توفيق پيشرفت مرحمت بفرمايد.

آنچه كه از ملاحظه‌ى وضعيت موجود كشور و ظرفيتهاى عظيمى كه در دل اين كشور و ملت بزرگ نهفته است، مي‌شود به دست آورد، اين است كه آنچه ما انجام داده‌ايم، آنچه مسئولين و مردم انجام داده‌اند، در مقابل آنچه كه ظرفيت عظيم اين كشور براى پيشرفت و رسيدن به عدالت است، كار بزرگى نيست. بايد تلاشها را بيش از آنچه كه در گذشته انجام داده‌ايم، همه انجام بدهند و خود را موظف بدانند.

در اين دعائى كه در آغاز هر سال، در هنگام تحويل، همه مي‌خوانيم، اين فِقره جالب توجه است كه مي‌فرمايد: «حوّل حالنا الى احسن الحال». نمي‌فرمايد ما را به روز نيكى، حال نيكى برسان؛ به پروردگار عرض مي‌كند ما را به بهترين حالها، به بهترين روزها، به بهترين وضعيتها برسان. همت والاى انسان مسلمان همين است كه در همه‌ى عرصه‌ها به بهترين‌ها دست پيدا كند.

امسال براى اينكه ما بتوانيم آنچه را كه در اين دعاى شريف به ما تعليم داده شده است و وظيفه‌ى ماست، انجام بدهيم، براى اينكه بتوانيم بر طبق اقتضائات كشور و ظرفيتهاى كشور حركت كنيم، احتياج داريم به اينكه همت خودمان را چند برابر كنيم؛ كار را متراكم‌تر و پرتلاش‌تر كنيم. من امسال را به عنوان سال «همت مضاعف و كار مضاعف» نامگذارى مي‌كنم. به اميد اينكه در بخشهاى مختلف، بخشهاى اقتصادى، بخشهاى فرهنگى، بخشهاى سياسى، بخشهاى عمرانى، بخشهاى اجتماعى، در همه‌ى عرصه‌ها، مسئولين كشور به همراه مردم عزيزمان بتوانند با گامهاى بلندتر، با همت بلندتر، با كار بيشتر و متراكم‌تر، راه‌هاى نرفته‌اى را بپيمايند و به هدفهاى بزرگ خود ان‌شاءاللَّه نزديكتر شوند. ما به اين همت مضاعف نيازمنديم. كشور به اين كار مضاعف نيازمند است.

بايد به خداى متعال توكل كنيم؛ از خداى متعال استمداد كنيم و بدانيم كه زمينه براى كار، زياد است. دشمنان، دشمن علم و ايمان جامعه‌ى ما هستند. علم و ايمان را به صورت مضاعف در ميان خودمان بايد تقويت كنيم. ان‌شاءاللَّه راه‌ها هموار خواهد شد؛ موانع، كوچك خواهد شد و كمك الهى و نصرت الهى، ملت ما و كشور ما و مسئولين ما را همراه و زير سايه‌ى خود خواهد داشت.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‌

انتهاي پيام/ز

میلاد مسعود امام صادق ع و جد بزرگوارش محمد ابن عبدالله مبارک باد

امام صادق خانه‌های بهشت را می‌فروشد 

عجیب اما واقعی
ویلا

وقتى مردم بار دیگر به گـورستان رفتند، چیزعجیبى دیدند. برسنگ مزارش نـوشته شـده بـود: جعفـربـن محمـد علیه السلام به وعده اش وفـا كـرد

مـرد داخل كجاوه نشسته بود. از آفتاب بیـرون خبـرى نبـود سـرش را از لاى پـرده بیرون آورد و به اطرافیانـش گفت: "هنوز نرسیدیـم" با شنیدن جـواب منفى، سرش را داخل كجاوه برد و پرده را انداخت.

حركت آرام شتـرها و صـداى زنگـوله هایشان سكـوت بیابان را مـى شكست.

مرد پا روى پایـش انداخت، سرش را جابه جا كرد، خمیازه‌اى كشید و آرام خوابید.

شتر آرام راه مى رفت و كجاوه را تكان مى داد. انگار كجاوه گهواره شده بـود و مرد، كودك سالها پیـش. درخـواب مادرش را دید كه دارد گهواره اش را تكان مى دهد. اما در یك لحظه مكانى سرسبز مشاهده كرد.

صداى بلبلان و حركت آبها گـوش را نـوازش مى داد. نفـس عمیقى كشید و گفت: چه جاى باشكـوهى راستى اینجا كجاست؟

صدایى به گـوشـش رسید. اینجا جایى است كه صالحان از نعمت هاى آن استفـاده مـى كننـد.

صـدا از آسمـان مـى‌آمـد. به دنبال صـدا به بالا نگاه كرد.

بـرگهاى سبز درختان و میـوه‌هاى سرخ و رنگارنگ جلوى آبى آسمان را گرفته بودند. هر چه بود همان سبزى برگ ها بـود. انگار آسمان سبز بـود.

نسیمى وزید و شاخه‌هاى درختان را تكان داد. از میان شاخه‌ها نور طلایى خورشید به چشمش تابید. چشمانش را بست.

صدایى شنید. آقا، آقا.

پلكهایش لرزید و از هم جدا شد.

چشـم بـاز كـرد. آفتـاب از بیـرون به كجـاوه درست تـوى چشمـانـش مـى تـابید.

خـدمتكـار، كه پـرده را كنـار زده بود، گفت: آقا رسیدیم، به مدینه رسیدیم.

ـ سلام آقا، سلام اى بزرگوار.

ـ علیك السلام اى مـرد. مثل اینكه غریب هستى؟

مرد از شوق نمى‌دانست چه بگوید.

شهادت امام صادق علیه السلام

فكر كرد به تمام آرزوهایش رسیده. در حالى كه اشك از چشمانـش سرازیر بود، گفت: آقا، من مشتاق زیارت شما بـودم.

از لبنان مى‌آیـم، جبل عامل. الحمدلله وضع مـن خیلـى خـوب است. قصدم زیارت خانه خـدا است. گفتـم حال كه تا اینجا آمدم، باید روى مبارك شما را هم ببینم.

امام لبخندى زد و فـرمـود: به مـدینه خـوش آمـدى. خـدا زیارتت را قبـول كنـد.

مرد گفت: "آقا از شما خواهشى دارم، مـن دوست دارم در مدینه خانه خـوبى داشته باشـم.از شما مى خواهـم برایم خانه اى خوب در مدینه بخرید."

آنگاه دست در جیب كـرد، كیسه اى پـول بیـرون آورد، به امـام علیه السلام داد و گفت: "ده هزار درهـم است. امیـدوارم وقتـى از مكه بـرگشتـم اینجـا خانه اى داشته بـاشـم."

امام علیه السلام پـول را گـرفت و مـرد بـا شـادى از خـانه امـام خـارج شـد.

 

... بعد از چند هفته

امام نگاهى به مرد كرد و فرمود: زیارت قبول!

ـ قبول حق باشـد. زیارت خانه خـدا برایـم خیلـى گـوارا بـود.

آنگاه لحظه اى سكـوت كرد وادامه داد:  "آقا راستى برایـم خانه خریدید؟"

امام فرمود: "آرى, خانه خوبى خریدم. مـى خـواهـى قبـاله اش را بـدهـم؟"

ـ بله مـولاى مـن. ایـن خـانه كجـاست؟

امام "علیه السلام" كاغذى به او داد و فرمود: "خـودت آن را بخـوان."

مـرد بـا شـوق كـاغذ را گـرفت و خـواند: "جعفر بـن محمـد علیه السلام براى ایـن مرد خانه‌اى در بهشت خریـده است كه یك طرف آن به خانه رسول اكرم صلّی الله علیه وآله متصل است، طرف دیگرش به خانه امیرالمومنیـن و دو طرف دیگرش به خانه امام حسـن وامام حسیـن علیه السلام.

مرد شادمان نـوشته را بوسید وگفت: قبـول كردم.

امام علیه السلام فرمود: مـن پول شما را بین سادات و فقرا تقسیم كردم.  مرد سنـد را محكـم در دستـش نگـاه داشت و گفت: خـدا كنـد همیـن طـور بـاشد. چه خانه اى بهتر از بهشت.

آنگـاه بـا خـاطـره خـوش مـدینه را به قصـد لبنـان تـرك كـرد.

خبـرمثل بـاد در تمام جبل عامل پیچیـد. طـولـى نكشیـد كه تمـام مـردم شهر از آن آگاه شدند.

 

... بعد از چند سال

مرد ثروتمند دار فانى را وداع گفته بـود.

هر كسـى چیزى مى گفت و از او به نیكى یاد مى كرد. پیرمرد بینوایى گـوشه‌اى نشسته بـود. در حالى كه اشك از چشمانـش جارى بود، گفت: خدا رحمتـش كند. او شاگرد خوبى براى امام علیه السلام بـود. چقدر به من كمك كرد، مثل مولایش.

بهشت

چقدر به مـن محبت مى كرد، مثل امامش. به راستى كه او شاگـرد امام بـود، هـرچند در مـدرسه امام صادق علیه السلام درس نخـوانـده بـود.

عابرى كه ایـن حرف ها را مى شنید گفت: "مـن هر وقت او را مـى دیـدم یاد امام علیه السلام مى افتادم. یاد مدینه مى افتادم.

یاد روزى كه به خانه خدا رفتیـم."

دیگرى گفت: خوشا به حالش،از امام صادق علیه السلام یادگارى نیك دارد. سند را مـى گـویـم. او وصیت كرد هر وقت مرد سند را در كفنـش بگذارند تا همراهش باشد.

جمعیت بسیـاری مـرد را تـا قبـرستـان تشییع و بـرایـش طلب آمـرزش كـردند.

یك روز پـس از مـرگ آن مـرد، همه جـا سخـن از او بـود. هـر كـس خـاطـره‌اى نقل مـى كـرد. حـالا درقبـرستـان قبـر تـازه‌اى بـود. قبـر آن مـرد نیك انـدیش.

 

وقتى مردم بار دیگر به گـورستان رفتند، چیزعجیبى دیدند. برسنگ مزارش نـوشته شـده بـود: جعفـربـن محمـد علیه السلام به وعده اش وفـا كـرد.

تنظیم: گروه دین و اندیشه  تبیان - عسگری

شیطان و هنگام تولد پیامبر (صلى الله علیه و آله)

شیطان و هنگام تولد پیامبر (صلى الله علیه و آله)

امام ابلیس پیامبر

هنگام تولد پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) ابلیس در میان فرزندان خود فریاد كشید كه همه نزد آن آمدند و پرسیدند چرا بى تاب و نگران شده‌اى؟

ابلیس در پاسخ گفت: واى بر شما امشب چهره آسمان و زمین دگرگون شده، و موضوع عظیمى براى من رخ داده كه از زمان عروج عیسى به آسمان تاكنون برایم رخ نداده است، بروید به جستجو بپردازید چه اتفاقى افتاده است؟!

همه آنها در سراسر زمین متفرق شدند و به جستجو پرداختند و سپس نزد ابلیس آمدند و گفتند: چیز تازه‌اى رخ نداده است.

ابلیس گفت: من خودم به جستجو مى‌پردازم و جریان را كشف مى‌كنم، پس به روى زمین آمد و همه جا را گشت و تا این كه به سرزمین مكه رسید؛ دید سراسر حرم مكه پر از فرشتگان است خواست وارد حرم گردد فرشتگان بر او فریاد زدند. از نهیب فرشتگان به عقب بازگشت، سپس به صورت گنجشگى شد و از جانب كوه حراء(كه در یك فرسخى مكه بود) داخل حرم شد، ناگهان جبرئیل بر او فریاد زد: برگرد خدایت تو را لعنت كند!

ابلیس گفت: یك سوالى دارم بگو امشب در زمین چه اتفاقى رخ داده است؟

جبرئیل فرمود: محمد(صلى الله علیه و آله) متولد شده است .

ابلیس گفت: آیا مرا در او بهره‌اى است؟

جبرئیل فرمود: خیر

ابلیس گفت: آیا در امت او بهره‌اى است؟

جبرئیل فرمود: آرى

ابلیس گفت: به همین اندازه راضى و خشنودم.


برگرفته از منتهى الامال، شیخ عباس قمی، ج 1، ص 18.

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی

 

ماه بهمن ماه پیروزی انقلاب عزیز اسلامی ایران بر امت هوشیار ایران مبارک باد

ماه بهمن ماه پیروزی انقلاب عزیز اسلامی ایران بر امت هوشیار ایران مبارک باد

سرودهاي انقلابي


الله الله لا اله الا الله-دانلود


 

ماه شکرخند، شکر ریز، شکرنوش

ماه شکرخند، شکر ریز، شکرنوش

امام موسی کاظم علیہ السلام

 

مخمسی زیبا در

مدح سید اطهر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام 1

 

ای لعبت نسرین بدن لاله بنا گوش        وای ماه شکرخند، شکر ریز، شکرنوش

گر نیست تو را خاک ره، ای سرو قبا پوش        باری است گران بودن این سر به سر دوش

ای در خم چوگان تو سرها همه چون گو

 

صد طعنه ز اغیار تو ای دوست شنیدم        صد گونه ستم از تو در ایام کشیدم

امید خلاص از تو من زار بریدم       آن دم که مقید به دو گیسوی تو دیدم

صد دل به یکی حلقه و صد جان به یکی مو

 

تا کار من افتاد به روی چو مه یار       چون چشم خود از درد مرا ساخته بیمار

گاهی به زمین رخ نهم و گاه به دیوار        با این همه غم او ز پی قتل من زار

گه تیر مژه آرد و گه خنجر ابرو

 

تا دیده‌ام ای سرو تو را سیب زنخدان        آسیب غمش کرده مرا سر به گریبان

زان پیش که از حسرت آن سیب دهم جان        رحمی کن و ده کام من از لیموی پستان

ای رنگ من از حسرت تو زرد چو لیمو

 

ابروی تو یا تیغ کج اندر کف ماه است       گیسوی تو یا از من دلسوخته آه است

موی تو به رخ یا به گل افشانده گیاه است       در کنج لبت ترک من این خال سیاه است

یا جا به لب آب بقا ساخته هندو

 

ای برده به زلف سیه خو دل عالم        عالم شده آشفته از آن طره پر خم

خم قامت من همچو کمان ساختی از غم        غم نیست مرا گر شوی ای ترک تو همدم

همدم نه سزاوار بود جز تو پری رو

 

بازآی که گلزار زگل گشته معطر       بلبل چو یکی واعظ بنشسته به منبر

گه حمد خدا گوید و گه نعت پیمبر       گه مدح امام دو سرا موسی جعفر

که اوراست دو صد موسی عمران ارنی (2) گو

 

تنها نه ملک بر در او آمده دربان        کز بهر غلامیش زجان تاخته غلمان (3)

سازند مگر کحل بصر از دل و از جان        حوران بهشتی به در آن شه ذیشأن

روبند غبار ره زوار به گیسو

 

ای زاده زهرا خلف سید لولاک (4)       در بزم عزای تو ملک با دل صد چاک

بال و پر خود فرش کند بر زبر خاک        از شمع حریم تو یکی شمع در افلاک

بیضا (5) شد و چون فضل تو رخ تافت به هر سو

 

گر بست به زنجیر تو را خصم سیه دل       کی کاسته شد رتبه شیران ز سلاسل

گردون پی تعظیم تو این سان شده مایل       با کوی تو هرگز نتوان کرد مقابل

گر گنبد مینا بود و روضه مینو

 

روی تو به نور احدی آمده مظهر        شخص تو به شرع نبوی سید و سرور

بی مهر تو ای نوگل گلزار پیمبر        بر پای نخیزد به دمن لاله احمر

و زخاک نروید به چمن سنبل خوشبو

 

بوئیم گر امروز تو را راه محبت        دیگر چه غم از وحشت فردای قیامت

از ما کنی آن روز گر از لطف شفاعت       بی رنج و تعب جای نماییم به جنت

با اینکه نیاید گنه ما به ترازو

 

ای نور خدا، شمع هدی، مصدر ایمان        دریای عطا، بحر سخا، منبع احسان

ای یوسف آل نبی، ای مظهر یزدان       وز درد شدی با غل و زنجیر گرانبار

غلطان به روی خاک ز پهلوی به پهلو

 

ای شاه حجازی به چه تقصیر به بغداد        مسموم نمودند تو را از ره بیداد

ما را غم قتل تو شها کی رود از یاد        الحق که بود ناسخ بد فعلی شداد

ظلمی که عیان گشت از آن فرقه بدخو

 

کلب تو «صغیر» آن که ترا هست ثنا خوان        کمتر بود از مور و تو برتر ز سلیمان

ران ملخش تحفه که در بخشش عصیان        ضامن شوی ار نزد خدا از ره احسان

ای زاده آزاده تو ضامن آهو

 

دین و اندیشه - حسین عسگری

ميلاد امام حسن مجتبي عليه السلام(اسوه كرم واحسان)بر شيفتگانش مبارك باد

امشب علی و فاطمه لبخند میزنند

یا کریم آل محمد-ص- حسن مجتبی-ع-

امشب علی و فاطمه لبخند میزنند

پیوسته بوسه بر رخ فرزند می زنند

این سبط مصطفی است به دامان دخترش

این زاده علی است فرا دست همسرش

این روح فاطمه است که بگرفته در برش

این طفل مجتبی است در آغوش مادرش

این حاصل تلاقی دو بهر رحمت است

در یم ولایت و دریای عصمت است

سید رضا مؤید

سايت تبيان

سیمای پرهیزکاران در قرآن عظیم

سیمای پرهیزکاران در قرآن عظیم

خداوند کریم  در آیه 135 سوره آل عمران به این نکته اشاره می‌فرماید که بهشتی به گستردگی آسمان‌ها و زمین برای پرهیزکاران آفریده است . و در آیات بعد ایشان را توصیف می‌نماید:

الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْكَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ * - پرهیزکاران - کسانی هستند که در توانگری و تنگدستی انفاق می‌کنند و خشم خویش فرو می‌خورند و از خطای مردم در می‌گذرند. خداوند نیکوکاران را دوست دارد.

وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللهُ وَ لَمْ یُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ *  و آن کسانی که وقتی مرتکب کاری زشت شوند یا به خود ستمی کنند، خدا را، یاد می‌کنند و برای گناهان خویش آمرزش می‌خواهند و کیست جز خدا که گناهان را بیامرزد؟ و چون به زشتی گناه آگاهند در آنچه می‌کردند پای نفشرند .

أُوْلَـئِكَ جَزَآؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ * پاداش اینان آمرزش پروردگارشان است و نیز بهشت‌هایی که در آن نهرها جاری است در آنجا جاویدانند و چه نیکو است پاداش نیکوکاران . (آل عمران، 136،135،134)

امام باقر علیه السلام نقل شده كه فرمود: اصرار بر گناه این است كه انسان گناهى كند و به دنبال آن استغفار ننماید و در فكر توبه نباشد .

خداوند در آیات فوق پرهیزکاران را معرفى نموده و پنج صفت از اوصاف عالى و انسانى براى آنها ذكر نموده است :

1- آنها در همه حال انفاق مى‌كنند چه موقعى كه در راحتى و وسعتند و چه زمانى كه در پریشانى و محرومیتند. آنها با این عمل ثابت مى‌كنند كه روح كمك به دیگران و نیكوكارى در جان آنها نفوذ كرده است و به همین دلیل تحت هر شرائطى اقدام به این كار مى‌كنند. روشن است كه انفاق در حال وسعت به تنهائى نشانه نفوذ كامل صفت عالى سخاوت در اعماق روح انسان نیست، اما آنها كه در همه حال اقدام به كمك و بخشش مى‌كنند نشان مى‌دهند كه این صفت در آنها ریشه‌دار است .

در این جا این سوال مطرح می‌شود که انسان تنگدست چگونه مى‌تواند انفاق كند؟ پاسخ این است: که اولا افراد تنگدست نیز به مقدار توانائى مى‌توانند در راه كمك به دیگران انفاق كنند، و ثانیا انفاق منحصر به مال و ثروت نیست بلكه هر گونه موهبت خدادادى را شامل مى‌شود خواه مال و ثروت باشد یا علم و دانش یا مواهب دیگر، و به این ترتیب خداوند مى‌خواهد روح گذشت و فداكارى و سخاوت را حتى در نفوس مستمندان جاى دهد تا از رذائل اخلاقى فراوانى كه از "بخل" سرچشمه مى‌گیرد بر كنار بمانند.

فراموشی خدا نتیجه سهل‌انگارى و وسوسه‌هاى شیطانى است و تنها كسانى گرفتار آن مى‌شوند كه خود را در برابر او تسلیم كنند، و به اصطلاح با وسواس خناس همكارى نزدیك نمایند! ولى انسان‌های بیدار و با ایمان، كاملا مراقبند كه هرگاه خطائى از آنها سر زد در نخستین فرصت آثار آن را با آب توبه و استغفار از دل و جان خود بشویند و دریچه‌هاى قلب خود را به روى شیطان و لشكر او ببندند كه آنها از درهاى بسته قلب وارد نمى‌شوند.

2- دومین صفت ذکر شده برای پرهیزکاران این است که آنها بر خشم خود مسلط هستند .

"كظم" در لغت به معنى بستن سر مَشكى است كه از آب پر شده باشد، و به طور كنایه در مورد كسانى كه از خشم و غضب پر مى‌شوند و از اِعمال آن خوددارى مى‌نمایند به كار مى‌رود.

"غیظ" به معنى شدت غضب و حالت برافروختگى و هیجان فوق العاده روحى است، كه بعد از مشاهده ناملایمات به انسان دست مى‌دهد.

حالت خشم و غضب از خطرناك‌ترین حالات است و اگر مهار نشود، در شكل یك نوع جنون و دیوانگى و از دست دادن هر نوع كنترل اعصاب خودنمائى مى‌كند، و بسیارى از جنایات و تصمیم‌هاى خطرناكى كه انسان یك عمر باید كفاره و جریمه آن را بپردازد در چنین حالى انجام مى‌شود، و لذا در آیه فوق دومین صفت برجسته پرهیزکاران را فرو بردن خشم معرفى كرده است .

پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: كسی كه خشم خود را فرو ببرد با این كه قدرت بر اعمال آن دارد؛ خداوند دل او را از آرامش و ایمان پر مى‌كند.

پس فرو بردن خشم اثر فوق العاده‌اى در تكامل معنوى انسان و تقویت روح ایمان دارد.

3- سومین صفت پرهیزکاران اینست که از خطاى مردم مى‌گذرند. فرو بردن خشم بسیار خوب است اما به تنهائى كافى نیست زیرا ممكن است كینه و عداوت را از قلب انسان ریشه كن نكند، در این حال براى پایان دادن به حالت عداوت باید "كظم غیظ" توام با "عفو و بخشش" گردد، لذا خداوند به دنبال صفت عالى خویشتندارى و فرو بردن خشم، مساله عفو و گذشت را بیان نموده است.

4- صفت بارز دیگر پرهیزکاران نیکوکاری آنان می‌باشد. در اینجا اشاره به مرحله‌اى عالی‌تر از عفو شده كه همچون یك سلسله مراتب تكاملى پشت سر هم قرار گرفته‌اند و آن این است كه انسان نه تنها باید خشم خود را فرو برد و با عفو و گذشت كینه را از دل خود بشوید بلكه با نیكى كردن در برابر بدى (آنجا كه شایسته است) ریشه دشمنى را در دل طرف نیز بسوزاند و قلب او را نسبت به خویش مهربان گرداند به طورى كه در آینده چنان صحنه‌اى تكرار نشود، به طور خلاصه نخست دستور به خویشتن‌دارى در برابر خشم، و پس از آن دستور به شستن قلب خود، و سپس دستور به شستن قلب طرف مى‌دهد.

"كظم" در لغت به معنى بستن سر مَشكى است كه از آب پر شده باشد، و به طور كنایه در مورد كسانى كه از خشم و غضب پر مى‌شوند و از اِعمال آن خوددارى مى‌نمایند به كار مى‌رود.

در حدیثى كه در كتب شیعه و اهل تسنن در ذیل آیه فوق نقل شده چنین مى‌خوانیم كه یكى از كنیزان امام سجاد علیه السلام به هنگامى كه آب روى دست امام مى‌ریخت، ظرف آب از دستش افتاد و بدن امام را مجروح ساخت، امام از روى خشم سر بلند كرد كنیز بلافاصله گفت خداوند در قرآن مى‌فرماید: "و الكاظمین الغیظ". امام فرمود: خشم خود را فرو بردم، عرض كرد: "والعافین عن الناس" فرمود: تو را بخشیدم خدا تو را ببخشد، او مجددا گفت: "والله یحب المحسنین" امام فرمود: تو را در راه خدا آزاد كردم .

این حدیث شاهد زنده‌اى است بر این كه سه مرحله مزبور هر كدام مرحله‌اى عالی‌تر از مرحله قبل است .

خداوند در آیه 135 اشاره به یكى دیگر از صفات پرهیزكاران كرده، مى‌فرماید: پرهیزکاران هنگامى كه مرتكب عمل زشتى شوند یا به خود ستم كنند خیلی سریع به یاد خدا مى‌افتند و براى گناهان خود آمرزش مى‌طلبند و هیچگاه اصرار بر گناه نمى‌‌ورزند .

"فاحشة" از ماده فحش و فحشاء به معنى هر عمل بسیار زشت است و انحصار به اعمال منافى عفت ندارد زیرا در اصل به معنى "تجاوز از حد" است كه هر گناهى را شامل مى‌شود.

در این آیه اینگونه به نظر می‌رسد که انسان تا به یاد خدا است مرتكب گناه نمى‌شود آنگاه مرتكب گناه مى‌شود كه به كلى خدا را فراموش كند و غفلت تمام وجود او را فرا گیرد، اما این فراموشكارى و غفلت در افراد پرهیزکار طولانی نیست و سریع به یاد خدا مى‌افتند و گذشته را جبران مى‌كنند، آنها احساس مى‌كنند كه هیچ پناهگاهى جز خدا ندارند و تنها باید آمرزش گناهان خویش را از او بخواهند؛ چرا که هیچ کس جز خدا توان بخشش گناهان را ندارد.

باید توجه داشت كه در این آیه علاوه بر عنوان فاحشه، ظلم بر خویشتن نیز ذكر شده و فرق میان این دو ممكن است این باشد كه فاحشه اشاره به گناهان كبیره است و ظلم بر خویشتن؛ اشاره به گناهان صغیره است .

در پایان آیه براى تاكید مى‌فرماید که پرهیزکاران هرگز با علم و آگاهى بر گناه خویش اصرار نمى‌ورزند و تكرار گناه نمى‌كنند .  

انسان تا به یاد خدا است مرتكب گناه نمى‌شود آنگاه مرتكب گناه مى‌شود كه به كلى خدا را فراموش كند و غفلت تمام وجود او را فرا گیرد، اما این فراموشكارى و غفلت در افراد پرهیزکار طولانی نیست و سریع به یاد خدا مى‌افتند و گذشته را جبران مى‌كنند، آنها احساس مى‌كنند كه هیچ پناهگاهى جز خدا ندارند و تنها باید آمرزش گناهان خویش را از او بخواهند؛ چرا که هیچ کس جز خدا توان بخشش گناهان را ندارد.

در ذیل این آیه از امام باقر علیه السلام نقل شده كه فرمود: " الاصرار ان یذنب الذنب فلا یستغفر الله ولا یحدث نفسه بتوبة فذلك الاصرار؛ اصرار بر گناه این است كه انسان گناهى كند و به دنبال آن استغفار ننماید و در فكر توبه نباشد .

امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند: "هنگامى كه آیه فوق نازل شد و گناهكاران توبه‌كار را به آمرزش الهى نوید داد ابلیس سخت ناراحت شد، و تمام یاران خود را با صداى بلند به تشكیل انجمنى دعوت كرد آنها از وى علت این دعوت را پرسیدند، او از نزول این آیه اظهار نگرانى كرد، یكى از یاران او گفت : من با دعوت انسان‌ها به این گناه و آن گناه تاثیر این آیه را خنثى مى‌كنم، ابلیس پیشنهاد او را نپذیرفت، دیگرى نیز پیشنهادى شبیه آن كرد كه آن هم پذیرفته نشد، در این میان شیطانى كهنه‌كار به نام "وسواس خناس" گفت: من مشكل را حل مى‌كنم! ابلیس پرسید: از چه راه؟ گفت: فرزندان آدم را با وعده‌ها و آرزوها آلوده به گناه مى‌كنم، و هنگامى كه مرتكب گناهى شدند یاد خدا و بازگشت به سوى او را از خاطر آنها مى‌برم، ابلیس گفت راه، همین است، و این ماموریت را تا پایان دنیا بر عهده او نهاد."(1)

روشن است كه فراموشی خدا نتیجه سهل‌انگارى و وسوسه‌هاى شیطانى است و تنها كسانى گرفتار آن مى‌شوند كه خود را در برابر او تسلیم كنند، و به اصطلاح با وسواس خناس همكارى نزدیك نمایند! ولى انسان‌های بیدار و با ایمان، كاملا مراقبند كه هرگاه خطائى از آنها سر زد در نخستین فرصت آثار آن را با آب توبه و استغفار از دل و جان خود بشویند و دریچه‌هاى قلب خود را به روى شیطان و لشكر او ببندند كه آنها از درهاى بسته قلب وارد نمى‌شوند.

خداوند در آیه آخر پاداش پرهیزکارانى كه صفات آنها در دو آیه گذشته آمده توضیح داده است که آمرزش پروردگار و بهشتى كه نهرها از زیر درختان آن جارى است نصیب آنان می‌شود، بهشتی که در آن به طور جاودان سکنی می‌گزینند. و این پاداش نیکی است برای کسانی که اهل عمل هستند. نه افراد واداده و تنبل كه همیشه از تعهدات و مسئولیت‌هاى خویش مى‌گریزند.

 

پی‌نوشت:

كتاب امالی شیخ صدوق، ص 376، ح 5 .

برگرفته از تفسیر المیزان و نمونه

سایت تبیان

مهری هدهدی

ترشك يا حماض

ترشك يا حماض

ترشک . تروشه . (انصاب ). و گويند چگري . (مهذب الاسماء). گياهي است که گل سرخ دارد و بفارسي ترشه گويند. برگش مانند برگ کاسني است . قسمي از آن ترش و قسمي تلخ و هر دو مسکن تشنگي و صفرا و غثيان وخفقان حار و درد دندان و يرقان است و تعليق تخم آن بر بازوي چپ زنان مانع آبستني . (منتهي الارب ). گياهي است که برگ آن چون هندباء است قسمي ترش و خوب و قسمي تلخ دارد. (اقرب الموارد). حماضة يکي آن . (منتهي الارب ). بري و بستاني و مائي ميباشد. نوع بستاني قسمي را برگ رقيق و ترش و نرم و بيخ ساقش سرخ و خوشه او متراکم و تخمش سياه و براق و در غلافهاي ريزه مثلث سرخ و بترکي غوزي غلاغي و بفارسي ترشه نامند و قسمي را تخمش بدون گل متکون مي شود و هر دو قسم ترش و بهترين انواع اند در دوم سرد و خشک و با قوه قابضه و مسکن قي و غثيان صفراوي و مشهي و جهت رفع خمار و خواهش گل خوردن و امثال آن و يرقان و تقويت جگر و التهاب نافع، و پخته او ملين طبع و ضماد او با روغن گل و زعفران جهت قروح شهديه و خوردن مطبوخ او جهت جراحت امعا وسجح مفيد و مضر باه و مصلحش شيرينيها و قدر شربتش تا هيجده مثقال و بدلش ترش ترنج و تخم او در اول سرد و در دوم خشک و قابض و جهت قرحه امعا وخفقان حار و يرقان و التهاب گزيدن عقرب و برشته او جهت اسهال کبدي و دموي و صفراوي و تعليق او بر بازوي چپ زنان مانع آبستني ، و مضر گرده و سپرز و مصلحش رازيانه و قند و قدر شربتش دو مثقال و بيخ او جهت سيلان رحم و يرقان و اسهال دموي و سجح و قطع خون حيض و ضماد او جهت جرب متقرح و قوبا و شقاق ناخن و با آرد جو جهت خارش بدن و طلاي پخته او با سرکه جهت ورم سپرز و تعليق او برگردن جهت خنازير و آشاميدن طبيخ او جهت تفتيت سنگ مثانه و احتباس حيض و يرقان سددي نافع است . و قسم برّي عريض الورق شبيه به بارتنگ در مزه و در شکل شبيه به برگ چغندر و سلقي جبلي نامند. و بيخ او را در اصفهان حليمو گويند و در افعال قوي تر از بيخ بستاني و با نبات جهت سرفه و ضماد او جهت مفاصل و کوفتگي اعضا و نقرس حار نافع و خوردن آب گياه او و برگ پخته او جهت سجح صفراوي و يبسي مفيد و بيخ او بقدر يک مثقال باآب خبث الحديد جهت بواسير مجرب و فتيله او با مقل ارزق و موم روغن تخم کتان جهت بواسير باطني و بخور اوبا بيخ کبه جهت خشک کردن و انداختن بواسير ظاهري مفيد. و قسم مائي که در کنار آبها ميرويد برگش با صلابت و شبيه به کاسني است و نباتش شبيه به نيلوفر و بيخش شبيه بچغندر و سرد و خشک و قابض و حماض البقر نامند در قوت و فعل نزديک به بستاني و جهت خفقان و غثيان نافع است و جهت جرب و جراحات و قروح خبيثه و اورام حاره و منع زياده شدن زخمها مفيد و بدلش بطباط است . (تحفه حکيم مومن ).

·  اقسام حماض : حماض الاترج . حماض الارنب ، و آن کشوث است . حماض البقر، و آن حماض بري است . حماض الجبلي ، و آن بري است . حماض السواقي . حماض الماء. حماض بستاني . حماض تفه ، و آن سلق بري است .حماض سواني ، و آن حماض مائي است . حماض حامض . حماض نهري ; و آن حماض بستاني است . (يادداشت مرحوم دهخدا).

حماض شیرین :.. Rumex crispus ..:

حماض شیرین از داروهای شفا بخش سنتی اروپاییان و بومیان آمریکاست و یک پاک کننده ی قوی داخل بدن است. ریشه گیاه یک ملین ملایم است همچنین کبد را فعال میکند و گیاه پزشکان آن را در درمان جوشهای پوست موثر میدانند. برگهای تازه حماض شیرین، آسیبهای ناشی از تیغهای گیاه گزنه را التیام میبخشد 

زیستگاه طبیعی :
حماض شیرین گیاه بومی اروپاست که کشت آن در آمریکای شمالی نیز متداول شده است. این گیاه به وفور در تمام مناطق معتدله می روید. حماض شیرین یک گیاه خود رو است که در مزارع، گودالها، نهرهای آب، کناره ی جاده ها و زمینهای بایر و به طور کلی در خاکهای سنگین و غنی به وفور پیدا میشود

مشخصات ظاهری:
گیاه بادوامی است که ریشه ای قوی و دوکی شکل دارد. رنگ خارجی ریشه ی اصلی قهوه ای و قسمت داخلی آن زردرنگ است. روی ساقه ی باریک گیاه که ارتفاع آن به 30 تا 90 سانتیمتر میرسد، برگهایی به شکل دوکی یا نیزه ای میرویند که رنگ آنها سبز روشن است. طول برگهای پایینی ممکن است حتی به سي سانتیمتر هم برسد. در سرتاسر تابستان، گلهای ریز سبز یا قرمز به شکل حلقه ی گل در بخش بالایی ساقه شکوفه میکنند

ترشک برای برطرف کردن هرنوع تنبلی ازجمله برای درمان یبوست (تنبلی دستگاه گوارش) مفید است.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران به نقل از روابط عمومی مرکز بهداشت استان مرکزی، امروزه ترشک را یک داروی مفید برای دستگاه گوارش می دانند که به عنوان گیاهی پاک کننده برای درمان بسیاری از مسمومیت ها بکارمی رود.

ترشک حاوی ترکیباتی شامل پتاسیم و اسیدهاست که دارای خواص اشتها آور، تصفیه کننده خون وهضم کننده غذاست .

ریشه این گیاه ملین ملایم است و علاوه بر این کبد را فعال می کند.

ترشک سرشار از ویتامین C می باشد که می تواند کمبود ویتامین بدن را برطرف کند.

همچنین یک گیاه پاک کننده است که برای درمان مشکلات پوستی،اگزما و درمان آرتروز و رماتیسم شهرت دارد.

شایان ذکر است این گیاه یک مسهل ملایم و محرک دستگاه گوارش است.